بایگانی دسته: فرهنگ و هنر

حقیقت یا تکنولوژی؟ عینک سه بعدی و تجربه بینندگان در دنیای مجازی

فراگیری تکنولوژی و توسعه واقعیت مجازی در دنیای امروز، تجربه بینندگان را به شکلی تازه و نوین تغییر داده است. عینک‌های سه بعدی، به عنوان یکی از افزونه‌های تکنولوژی واقعیت مجازی، قدرتمندترین تأثیر را در تجربه بینندگان دارند. در این مقاله، به بررسی قدرت تغییری که عینک‌های سه بعدی به تجربه بینندگان در دنیای مجازی می‌دهند، می‌پردازیم.

حقیقت یا تکنولوژی؟ قدرت تغییر تجربه بینندگان با عینک سه بعدی
استفاده از عینک‌های سه بعدی در دنیای مجازی، قدرت بیشتری به بینندگان می‌دهد تا تجربه‌ای نزدیک به حقیقت را تجربه کنند. این عینک‌ها به تحرک و عمق تصاویر کمک می‌کنند و با ایجاد یک فضای سه بعدی، تجربه بیننده را واقعی‌تر می‌کنند. به عنوان مثال، در یک بازی ویدیویی، با استفاده از عینک‌های سه بعدی، بیننده محیط بازی را به شکلی واقعی‌تر احساس می‌کند و به راحتی می‌تواند در آن محیط حرکت کند و با اشیاء بازی تعامل داشته باشد.

علاوه بر آن، استفاده از عینک‌های سه بعدی می‌تواند به تجربه بیننده امکان دسترسی به جزئیات بیشتری را بدهد. برخی از عینک‌های سه بعدی، تکنولوژی پیشرفته‌ای را دارند که به بیننده اجازه می‌دهد به صورت فعال به محتوا در دنیای مجازی واکنش نشان دهد. به عنوان مثال، با حرکت سر یا نگاه کردن به یک نقطه خاص در صحنه، بیننده می‌تواند به آن نقطه فوکوس کند و باعث تغییر در جهت داستان یا مسیر بازی شود.

تکنولوژی واقعیت مجازی: تجربه جدیدی از دنیای مجازی با عینک سه بعدی===
تکنولوژی واقعیت مجازی با استفاده از عینک‌های سه بعدی، تجربه‌ای جدید و متفاوت از دنیای مجازی را برای بینندگان ایجاد می‌کند. با استفاده از این تکنولوژی، بیننده به شکلی بی‌نظیر در داستان یا محیط داستان غرق می‌شود و به طور کامل در دنیای مجازی فرو می‌رود. این تجربه، قدرتمندترین حسی که تکنولوژی واقعیت مجازی می‌تواند به بیننده بدهد، است.

عینک‌های سه بعدی، انگیزه بسیاری را برای کشف جهان مجازی فراهم می‌کنند. با استفاده از این عینک‌ها، بیننده به شکلی که تاکنون تجربه نکرده، با دنیای مجازی همراه می‌شود و با اشیاء و شخصیت‌های داستان در ارتباط است. این تجربه، بیننده را وادار می‌کند تا به دنیای مجازی پیشروفته‌تری پرداخته و ناشناخته‌ها را کشف کند.

تلاشی برای تحقق حقیقت در دنیای مجازی: عینک سه بعدی و تجربه غرق شدن در واقعیت مجازی
استفاده از عینک‌های سه بعدی، تلاشی است برای تحقق حقیقت در دنیای مجازی. با استفاده از این عینک‌ها، بیننده قادر است به بهترین شکل ممکن با دنیای مجازی در تماس باشد و تجربه‌ای واقعی‌تر از قبل از تمامی جزئیات آن داشته باشد. در واقع، تکنولوژی عینک‌های سه بعدی عملکردی مشابه با چشم‌های ما دارد و به بیننده امکان می‌دهد تا به شکل طبیعی‌ای با دنیای مجازی در ارتباط باشد.

تجربه غرق شدن در واقعیت مجازی با استفاده از عینک‌های سه بعدی، تغییری عمده در دنیای مجازی ایجاد کرده است. بیننده دیگر احساس نمی‌کند که به تنهایی در دنیای مجازی است، بلکه احساس می‌کند که به شکلی کامل در آن دنیا فرو رفته است. این تجربه، ارتباطی فراگیر و شگفت‌انگیز با دنیای مجازی ایجاد می‌کند و برای بیننده، تجربه‌ی فراموش‌نشدنی را به ارمغان می‌آورد.

استفاده از عینک‌های سه بعدی در دنیای مجازی، تجربه بینندگان را به شکلی فوق‌العاده تغییر داده است. این تکنولوژی، بیننده را در داستان و محیط داستان غرق می‌کند و به او اجازه می‌دهد تا به ش

سحر قریشی و تتلو

سحر قریشی و تتلو

دنیای موسیقی، بازیگری و به طور کلی افرادی که به نوعی سلبریتی شناخته می شوند به دور هر موضوع، شکل و سبک زندگی، بیشتر از هر کسی در میان مردم دیده می شوند، این دیده شدن هم مزایا دارد و معایبی را برای آن چهره محبوب یا مشهور به همراه دارد.

قطعا در میان چهره های هنری، سیاسی، ورزشی و … افرادی هستند که در میان مردم محبوب بالایی دارند و این محبوبیت به دلیل سبک مناسب زندگی چهره موجه ای در میان عموم مردم ایجاد کرده است، از جمله می توان به رضا صادقی، علی دایی ، علی کریمی، بابک جهانخش ، احسان خواجه امیری و بسیاری از افراد چهره ی دیگر که در میان مردم محبوبیت بالایی کسب کرده اند و این محبوبیت ناشی سبک سلامت زندگی و احترام به فرهنگ مردم عزیزم کشورمان است.

اما گاها در این میان افرادی هستند که ما نمی گوییم که زندگی نا سالمی دارند اما حاشیه های بسیاری دارند، از جمله ی این افراد به سحرقریشی ، امیر تتلو ،ساسی و … اشاره کنیم که سبکی از زندگی را انتخاب کرده اند که برای دیده شدن باید خطوط قرمز فرهنگی را برهم بزند و متاسفانه یا خوشبختانه در این مسیر موفق هم می شوند.

ویدیو سحر قریشی با امیرتتلو!

چند روز پیش ویدیویی منتشر شد که بر حاشیه های موجود اطراف این دو شخص افزود، ویدیویی نشان می دهد سحر قریشی در ویلایی با امیر تتلو است. بقیه این ماجرا را به عهده ی شما می گذاریم.

هر دقیقه یک ساده‌لوح به دنیا می‌آید – مقاله نوابغ هنر

هر دقیقه یک ساده‌لوح به دنیا می‌آید – مقاله نوابغ هنر » نابغه‌های گوشه‌گیر،صنعتگران سخت‌کوش، استادان متبحر – سیمای هنرمندان در طول قرن‌ها دستخوش تغییرات بنیادینی شده است. اما اگر ظهور واپسین مدل به معنای پایان هنر به شکلی که آن را می‌شناخته‌ایم باشد، آن‌وقت چه؟

او یک هنرمند واقعی است
واژۀ «هنرمند» (آرتیست) را بر زبان‌آورید تا تصویری از یک نابغۀ گوشه‌گیر به ذهنتان متبادر شود. هنوز هم هاله‌ای از تقدس گرداگرد این واژه وجود دارد، حسی که با عالم مینویی در ارتباط است. با لحنی آکنده از احترام دربارۀ یک بازیگر، موسیقیدان یا کارگردان می‌گوییم: «او یک هنرمند است.» و باوقار و صلابت تمام، خواننده یا عکاس محبوبان را این‌گونه معرفی می‌کنیم: «او یک هنرمند واقعی است»، منظورمان فردی است که در نظر ما به جایگاهِ رفیع‌تری تعلق دارد. بصیرت، الهام، موهبات رازگونه‌ای که گویی متعلق به عالم بالا است: تنها نمونه‌هایی از تداعی‌هایی هستند که به پیرایش این واژه ادامه می‌دهند.

جوهر روحانیِ مقدس
بااین‌وجود مفهوم هنرمند به‌منزلۀ نابغه‌ای منزوی – وزنۀ فرهنگی پرتوانی که همچنان در نحوۀ تفکر ما در خصوص خلاقیت نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای دارد – دهه‌هاست که منسوخ‌شده است. و در حقیقت این مفهوم چنان زواردررفته که حتی الگوی جانشین آن نیز خود اکنون قدیمی شده است. پارادایمِ نوینی در شرف پدیدار شدن است، و از زمان وارد شدن به هزارۀ جدید پیوسته در تکوین بوده، الگویی که در حال قالب‌ریزی دوبارۀ شمایل هنرمندان است؛ اینکه چگونه کار می‌کنند، چگونه آموزش می‌بینند، چگونه دادوستد می‌کنند، چگونه با یکدیگر همکاری می‌کنند، چه تصوری از خوددارند، تصور مردم از آن‌ها چست – این الگو حتی در حال تعریف دوبارۀ هنر (آرت) است – درست کاری که مدل نابغۀ منزوی در قرون پیشین انجام داد. این پارادایم جدید ممکن است درنهایت منجر به از میان رفتن مفهوم کنونی «هنر»، به‌منزلۀ آن جوهر روحانیِ مقدسی شود که توسط الگوی پیشین خلق‌شده بود.

شکسپیر یک هنرمند نبود
پیش از آنکه هنرمندان را نابغه بدانیم، آن‌ها را صنعتگر (آرتیزان) می‌دانستیم. این دو واژه، نه برحسب‌تصادف، که در حقیقت یکی هستند. «آرت» از مصدری به معنای «به هم بستن» یا « باهم جور کردن» مشتق شده است – یعنی «درست کردن» یا «ماهرانه ساختن»، معنایی که همچنان در عبارت‌های نظیر «هنر آشپزی» و کلماتی نظیر «آرت فول»، در معنای «حیله‌گر»، حفظ‌شده است. ممکن است باخ را یک نابغه بدانیم، ولی او خود را یک صنعتگر می‌دانست، یک سازنده. شکسپیر یک هنرمند نبود، او یک شاعر بود، عنوانی که ریشه در واژۀ دیگری دارد، که مترداف با «درست کردن» است. شکسپیر همچنین یک نمایشنامه‌نویس (Playwright) بود، اصطلاحی که ارزش آن را دارد که قدری در آن درنگ کنیم. یک نمایشنامه‌نویس فردی نیست که نمایشنامه می‌نویسد (Write)؛ فردی است که آن را می‌سازد و به آن شکل می‌دهد ، نظیر یک چرخ‌ساز (Wheelwright) یا کشتی‌ساز (Shipwright).

حتی فکر طبقۀ اشراف‌زادگان را هم نکنید!
تمام مجموعۀ ایده‌ها و اعمال با چنین برداشتی همراه بودند. هنرمندان برای فراگیری روش‌های مرسوم درست مانند صنعتگران کارآموزی و شاگردی می‌کردند (تابلوهایی را با چنین مضمونی می‌توان در موزه‌ها یافت: «کارگاه بلینی» یا «استودیو رامبرانت») . خلاقیت ارزشمند شمرده می‌شد، بااین‌وجود اعتبار و ارزش، بیش از هر چیز دیگر، ناشی از سنت بود. در جهانی که همچنان تحت سلطۀ ساختار اجتماعی کاملاً سخت و غیر منعطفی بود، هنرمندان با سایر صنعتگران گرد هم آمدند و طبقه‌ای میانی یا میانی رو به پایین، درست زیر طبقۀ تجار، در اجتماع تشکیل دادند؛ حتی فکر طبقۀ اشراف‌زادگان را هم نکنید! کارورزان منفرد ممکن بود عزت و احترام بسیاری نیز به دست آوردند – استادان هلندی را در نظر بگیرید –اما آن‌ها دقیقاً در حکم استادکاران بودند، همانند استادانِ صنعتگر. به‌طور خلاصه می‌توان گفت که تفاوت میان هنر و صنعت در بهترین حالت بسیار ناچیز بود. در حقیقت، مفهوم بنیادیِ هنر، چنانچه بعدها از هنر دریافت شد، در آن هنگام وجود نداشت.

لمسِ حقیقت‌هایی والاتر
تمامی این‌ها در اواخر قرن هجده و ابتدای قرن نوزدهم میلادی شروع به تغییر کرد، عصری که رمانتیسیسم را در ذهن تداعی می‌کند: دوران روسو، گوته، بِلیک و بتهوون، دورانی که به خود آموخت نه‌تنها برای فردگرایی و اصالت که برای جوانی و عصیانگری نیز ارزش قائل باشد. در این دوران شکستن قانون و برانداختنِ سنت امری پسندیده و حتی مسحورکننده بود – اینکه از اجتماع روی‌گردان شوی و راه خود را بروی. این دوران، دوران تحول و نیز دوران سکولاریزایسیون بود. با کمرنگ‌تر شدن عقاید سنتی، دست‌کم در میان طبقۀ فرهیخته، فعالیت‌های هنری در مقام پایه و مبنایِ کیشی نوظهور کردند، محلی که مردم برای لمسِ حقیقت‌هایی والاتر به آن می‌گرویدند.

هنر خود را از صنعت جدا ساخت
هنر به اوج قدر و منزلت روحانی خود دست‌یافت، و هنرمندان نیز در پی آن. صنعتگران شدند انسان‌های نابغه: منزوی و گوشه‌گیر، درست مانند یک مرد مقدس؛ منبع الهام، درست مانند یک پیامبر؛ در ارتباط با عالم غیب که ضمیر خودآگاهشان به درون آینده رخنه می‌کند. آن‌گونه که وایت من می‌گوید: «کشیشان عزیمت خواهند کرد، ادیبان قُدسی خواهند آمد.» هنر خود را از صنعت جدا ساخت؛ اصطلاح هنرهای زیبا، « که برای ذهن و خیال خوش‌آیند است،» برای نخستین بار در ۱۷۶۷ به نگارش درآمد.

کارِ هنری کامل
«هنر» مبدل به مفهومی واحد شد، دربرگیرندۀ موسیقی، تئاتر و ادبیات به‌علاوۀ هنرهای بصری، اما همچنین به تعبیری، خود را از یکایک آن‌ها جدا ساخت، گونه‌ای جوهر متعالی که تنها برای خرد پردازی‌های فیلسوفانه و بزرگداشت فرهنگی قابل حصول است. «هنر برای هنر،» شعاری است زیبایی شناسانه، که به اوایل قرن نوزدهم میلادی بازمی‌گردد. اصلاحِ « Gesamtkunstwerk»، آرزو یا آرمانِ «کارِ هنری کامل»، که در نظر واگنر بسیار ارزشمند بود، نیز متعلق به همین دوران است. یک قرن بعد، با آمدنِ هنگامۀ مدرنیسم، دوران پیکاسو، جویس و استراوینسکی، هنرمندان در بالاترین جایگاهِ اجتماعی ایستادند، اشراف‌زادگان فرهنگی که اشراف‌زادگان قدیمی – یا بالا مقام‌ترین آن‌ها در هر طبقه‌ای – خواستار چیزی بیش از هم‌نشینی با آن‌ها نبود.

شوراهای هنری
چندان جای شگفتی نبود که تصویر هنرمند در مقام یک نابغۀ منزوی – چنان منبع الهام و ابزارِ نمایشِ ارجمند، رشک‌برانگیز و خوشایندی بود که – نفوذ و تأثیر خود را بر تخیل جمعی حفظ کرد. بااین‌حال این تصور بیش از نیم دهۀ پیش منسوخ شد. به‌طور اخص پس از جنگ جهانی دوم، و به‌ویژه در ایالات‌متحده، هنر همانند تمامی مذاهبی که پا به سن می‌گذارند، نهادینه شد. ما [آمریکایی] ابرقدرت جدید بودیم؛ ما می‌خواستیم ابرقدرت فرهنگی نیز باشیم. موزه‌ها، تالارهای اپرا، گروه‌های رقص را در شماری بی‌سابقه ساختیم: آنچه در اصلاح رونق فرهنگی نامیده می‌شود. شوراهای هنری، گروه‌های سرمایه‌گذار، برنامه‌های آموزشی، اقامت‌های تحصیلی، مجلات، جایزه‌ها – یک نظام دیوان‌سالاری تمام‌عیار.

نهادینه شدنِ هنر
با نهادینه شدنِ هنر، هنرمند نیز به‌ناچار راه مشابهی را طی کرد. هنرمند نابغه مبدل شد به هنرمند حرفه‌ای. حالا دیگرکسی به پاریس نمی‌رفت و برای خلق شاهکارش، چیزی نظیر «دوشیزه‌های آوینتون» یا «اولیس» خود را در پستویی پنهان نمی‌کرد و به انتظار نمی‌نشست تا جهان خبری از او بگیرد. هنرمند مثل یک دکتر یا وکیل به مدارس عالی می‌رفت – دوره‌های ارشد هنرهای زیبا نیز در آن زمان به‌سرعت در حال گسترش بود – و پس‌ازآن در پی به دست آوردن جایگاهی بود. این امر اغلب به معنای شغلی، به‌طورمعمول در کالج یا دانشگاه بود – نویسندگان در بخش‌های زبان، نقاشان در مدارس هنر (تحصیلات عالی نیز در حال رونق گرفتن بود) – اما این امر گاهی تنها به معنای داشتنِ ارتباط و وابستگی با یک گروه نمایشی یا ارکستر بود. سائول بلو در ۱۹۴۸ به پاریس رفت، جایی که در آن کار نوشتن «ماجراهای اوگی مارچ» را آغاز کرد، اما بلو با کمک‌هزینۀ گوگنهام به فرانسه آمده بود، و در اصل یک استاد راهنما بود.

هنرمندان در مقام نوابغ
آموزش حرفه‌ای بود، و به‌تبع آن آثاری که تولید می‌شدند نیز حرفه‌ای بودند. مهارت – یا آن‌گونه که در برنامه‌های مدارس عالی به‌طور مکرر بدان اشاره می‌شد، «تکنیک»، – و نه الهام بخشی یا سنت، مبدل به اصل موردپذیرش در میان اساتید زیبایی‌شناسی شد. هنرمندان در مقام نوابغ ممکن بود گاهی تظاهر به آن کنند که اثرشان را در حالتی از شوریدگی روحانی سرهم‌بندی کرده‌اند، اما هیچ هنرمند باعزت نفسی، در مقام یک استاد هرگز نمی‌توانست چنین مدعایی داشته باشد. آن‌ها باید همواره در حال کار کردن، سخت کار کردن (نشان اخلاق حرفه‌ای)، دیده می‌شدند، و این امر مفید به‌فایده می‌بود اگر آن‌ها می‌توانستند به افراد غیرحرفه‌ای – نظیر رؤسای دانشگاه، حامیان مالی و روزنامه‌نگاران، توضیح دهند که آنچه انجام می‌دهند چیست.

جایگاه اجتماعی اقتصادیِ استوارِ طبقۀ متوسط
پیشرفت هنرمندان، در مدل پسا جنگ، پیشرفت حرفه‌ای را نیز شامل بود. ممکن نبود یک‌شبه بتوانید با یک اثر حیرت‌انگیز از گمنامی به ناموری و شهرت برسید. باید مدارج ترقی را یک‌به‌یک می‌پیمودید. باید استوارنامه‌ها و گواهینامه‌های بسیاری گردآوری می‌کردید. باید رزومۀ سنگینی برای خود دست‌وپا می‌کردید. باید پشت میز هیئت‌ها و کمیته‌ها می‌نشستید و عنوان‌ها و جایزه‌ها و بورسیه‌های تحصیلی را درو می‌کردید. این کار مطمئن‌تر از آن مدلِ نابغۀ منزوی بود، اما به همان میزان نیز کمتر هیجان‌انگیز، جای تعجب نیست که در آن زمان احتمال آنکه به هنرمندان به چشم حکیمان و کشیشان نگاه کنند بسیار اندک بود، و بیشتر ممکن بود که تنها به‌منزلۀ گروهِ دیگری از دانش ورزان در نظر آورده شوند. اشراف‌زادگی روحانی قربانیِ به دست آوردن جایگاه اجتماعی اقتصادیِ استوار طبقۀ متوسط رو به بالا شده بود.

صنعتگران، نوابغ، حرفه‌ای‌ها: لایۀ زیرین تمامیِ این مدل‌ها بازار است. به لحن صریح‌تر می‌توان گفت که تمامی این مدل‌ها دربارۀ چگونه پول درآوردن است. چنانچه پارادایمِ (هنرمند) صنعتگر مقدم بر ظهور کاپیتالیسم متجدد باشد – دورانِ صنعتگران دوران متولیان بود، و در اصل هنرمندان به‌نوعی وابسته به این نظام فئودالی بودند – پارادایم‌های (هنرمند) نابغه و حرفه‌ای قدم‌هایی در تلاش برای تطبیق و سازگاری با این کاپیتالیسم متجدد بودند.

امتیازها بیشتر به نفع هنرمندان سنگینی می‌کرد
در پارادایم نخست، هنرمند باید از بازار و روابطِ ننگ‌آور آن پرهیز می‌کرد، یا دست‌کم وانمود به انجام چنین کاری می‌کرد. روح در ضدیت با جسم و مال‌ومنال دنیا قدم علم کرده بود. فروش [اثر هنری] برابر با خودفروشی و زیر پا گذاشتن اصول انگاشته می‌شد. هنرمندان، مانند نیاکانِ کلیسایی خود، قرار بود که زندگی غیر دنیوی داشته باشند. برخی مانند پیکاسو و ریکله، متولیانی نیز داشتند، گرچه تحتِ شرایطِ به‌کل متفاوتی از صنعتگران کار می‌کردند، زیرا در این دوران امتیازها بیشتر به نفع هنرمندان سنگینی می‌کرد، هنرمندان تعهداتِ به‌مراتب کمتری در قبال متولیان خود بر گردن داشتند. برخی مانند پروست و الیزابت بیشاپ برای شروع کار خود پول داشتند. و برخی مانند جویس و ونگوگ آبرومندانه‌ترین کار را کردند و گرسنگی کشیدند – که البته اغلب به معنای تلکه کردن، به‌زور گرفتنِ هدایا یا «قروض» از خانواده یا دوستانشان بود که به‌نوعی به مالیات کشیشان می‌مانست، شبیه به عشریه ای که توسط کشیشان به‌زور از مردم گرفته می‌شد و یا صدقاتی که راهبان به آن پشت‌گرم بودند.

اقتصاد و روان هنرمندان را در برابر نیرویِ همه‌جانبۀ
حرفه‌ای گری صورت‌بندی بینابینی را ارائه می‌کند، جایی در میان امر مقدس و امر سکولار. یک حرفه برابر بااحساس وظیفه، در معنای کهن آن یعنی «رسالت» نیست، اما تنها به معنای یک شغل هم بکار نمی‌رود؛ چیزی مربوط به کشیشان به آن چسبیده است. هنرمندان، مانند سایر افراد حرفه‌ای، مجموعه‌ای از معیارها و آرمان‌های مخالف مانند زیبایی، نازک بینی، حقیقت، که از پارادایم پیشین به ارث برده‌اند، را در مقابل ارزش‌های بازار حفظ می‌کند. نهادها به کار حل‌وفصل این تفاوت می‌آمدند، تا ایدئولوژی، اقتصاد و روان هنرمندان را در برابر نیرویِ همه‌جانبۀ بازار محافظت کنند.

ترکیب متضادِ مبهم و گنگ
البته برخی از هنرمندان وارد بازار شدند، به‌ویژه آنانی که در سطح «سخیف» یا «عامه‌پسندی» کار می‌کردند. اما حتی آن‌ها نیز میانجی گرانی – انتشارات، استودیوهای فیلم‌سازی، شرکت‌های نشر آثار موسیقی؛ نمایندگان، مدیران، تبلیغاتچیان ، سردبیران، تولیدکنندگانی – داشتند که از خالقان در برابر منطقِ بازار محافظت کنند. شرکت‌ها نقش حائل را بازی می‌کردند، شخصِ دیگری، دست‌کم، پول می‌گرفت تا به اعداد و ارقام بیندیشد. انتشارات و شرکت‌های نشر موسیقی همچنین نقش خیرخواهانه‌ای را به‌طور فعال بازی می‌کردند: تأمین مالی سایر هنرمندان برای تولید شماری آثار پرفروش و موفق، مشاوره دادن به مبتدیانِ آینده داری که استعدادشان شانسی برای شکوفا شدن داشت، و حتی کمک مالیِ تمامِ تجارت نشر و چاپ، درست همانند کاری که جمیز لاگلین سال‌ها در «نیو دیرِکشِن» انجام داد.

البته میان این پارادایم‌های متفاوت هم‌پوشانی‌هایی نیز– به دلیل دوره‌های تحول طولانی، موارد کم‌اهمیت و درهم‌آمیخته، انتظارات و حفظ برخی مدل‌ها – وجود داشت. مدل هنرمند حرفه‌ای، مدل غالب باقی ماند. اما، اشتباه نکنید، ما به دورۀ تحول جدیدی واردشده‌ایم، که معرف آن پیروزی نهاییِ بازار و ارزش‌هایش، حذف کامل آخرین بقایایِ لایه‌های محافظان و میانجی گران است. در حوزۀ هنر، درست به‌مانند سرتاسرِ طبقۀ میانی اجتماع، استادان و حرفه‌ای‌ها جای خود را به کارآفرینان، یا به عبارت دقیق‌تر به «کارآفرین» در معنایِ: «خویش‌فرما» (این ترکیب متضادِ مبهم و گنگ)، خودکارآفرینی داد.

ادغام یا فروپاشی
نهادهایی که از این نظام موجود پشتیبانی می‌کردند در حال کوچک یا متلاشی شدن هستند. استادان دانشگاه به استادیاران و کارمندان در حال مبدل شدن به پیمانکاران مستقل (یا کارورزانِ بدون دستمزد) هستند. تمامی افراد در یک تنگنایِ مالی قرار دارند: تعدیل نیرو، برون‌سپاری، ادغام یا فروپاشی. اکنون از ما انتظار می‌رود که خود رئیس خود، و کسب‌وکار خود باشیم: خود نمایندۀ خود، برند خود، واحد حسابرسی، تولید و بازاریابی خود باشیم. کارآفرینی را به‌منزلۀ یک فرصت به خورد ما می‌دهند. این امر روی‌هم‌رفته یک ضرورت است. تاکنون هرکسی دریافته است که هیچ‌کسی نمی‌تواند روی یک شغل حساب کند.

دافعۀ فروپاشی نهادی
این امر همچنان یک فرصت است. نیروی دافعۀ فروپاشی نهادی مقارن با جاذبۀ فناوری‌های نو بوده است. فرهنگ نوظهور کارآفرینیِ خلاق قدمتی بیش از وِب دارد – و ریشه‌های آن به دهۀ ۶۰ میلادی بازمی گرد – اما وِب برتری بی‌سابقه‌ای را برای آن به ارمغان آورده است. اینترنت این امکان را به شما می هد تا محصول خود را به‌طور مستقیم تبلیغ کنید و آن را بی‌واسطه به کاربران بفروشید و به دست آن‌ها برسانید، و تمام این امور را به شیوه‌ای انجام دهید که قادر به رقابت با شرکت‌ها و نهادهایی باشید که تا پیش‌ازاین انحصار کاملی بر بازاریابی و شبکۀ پخش و توزیع داشتند. می‌توانید با چنان سرعت و در چنان مقیاسی به مصرف‌کنندگان بالقوه دسترسی پیدا کنید که تصور آن درزمانی که بازاریابی شفاهی (دهان‌به‌دهان)، جراید و چسباندن آگهی به تیرهای برق یگانه ابزارهای تبلیغاتی به شمار می‌رفتند، بسیار دور از ذهن می‌رسید.

اسم خود را سر زبان‌ها بیندازید
همۀ افراد به این مسئله واقف‌اند: هر نویسنده، هنرمند و موسیقی‌دانی که از یک وب‌سایت استفاده می‌کند (یعنی تمام نویسندگان، هنرمندان، و موسیقی‌دانان) این مسئله را می‌دانند. گروه‌های موسیقی سی.دی‌های خود را به‌صورت آنلاین تبلیغ می‌کنند و می‌فروشند. مستندسازان برای تأمین مالی پروژه‌های خود به کیک استارتر می‌آیند. طنزپرداز مشهور،لوئیس سی.کِی، که اجراهای استندآپ خود را بدون هیچ محدودیتی به لحاظ حق تکثیر و به‌صورت آزاد می‌فروشد، مدل توزیع و پخش نوپایی را آزمایش کرده است. به افراد خلاق گفته می‌شود که «اسم خود را سر زبان‌ها بیندازید». به نظر می‌رسد چیزهایی بسیاری است که باید ساخته شوند: از شما انتظار می‌رود که برند خود، شبکۀ خود، و جایگاه خود در شبکه‌های اجتماعی را بسازید. کارآفرینی خلاق خود از طریق بازارهای آنلاین، پلتفرم‌های ناشر-مؤلف، مراکز رشدِ (انکاباتور) غیرانتفاعی، فضاهای کار گروهی در حال به وجود آوردنِ ساختار نهادی خویش است، بااین‌وجود رابطۀ خالق با مشتری همچنان رابطۀ بنیادین باقی می‌ماند، که در آن خالقان تمامی جنبه‌های این دادوستد را اداره می‌کنند و بر آن نظارت دارند.

ماهیت جامعۀ هنری
ازاین‌رو تمام این موارد چه معنایی برای هنر و هنرمندان، برای آموزش و تمرین، برای شکلِ حرفۀ هنری، برای ماهیت جامعۀ هنری، برای تصویری که هنرمندان از خوددارند و تصویری که جامعه از آن‌ها در ذهن دارد، برای معیارهایی که هنر را قضاوت و گزاره‌هایی که آن را تعریف می‌کنند در پی خواهد داشت؟ این‌ها پرسش‌های جدید، از نوع پرسش‌های بازی هستند که هنوز کسی آمادۀ پاسخ‌گویی به آن‌ها نیست. با این جود برای ارائۀ نظرات و پیشنهاد‌های ابتدایی چندان هم دیر نیست.

در ابتدا بدیهی‌ترین امر در خصوص کارآفرینی خلاق آن است که این مدل، دست‌کم به لحاظِ برداشت امروزی ما از این واژه، برهم‌کنش افرادِ به‌مراتب بیشتری را نسبت به مدل هنرمند نابغه، که به دنیا پشت کرده است، و مدل هنرمند حرفه‌ای، که محدودۀ عمل آن در محدودۀ نسبتاً کوچک و ثابتی از روابط است، می‌طلبد. امروزه مفهوم کلیدی عبارت است از «شبکه» و فعلی که به همراهِ آن می‌آید یعنی «شبکه‌سازی». یکی از دوستانِ نسلِ ایکس من که یک هنرمند گرافیست است روزی به من گفت که جوانان طراحی که او با آن‌ها ملاقات دارد دیگر تمایلی ندارند که ۱۰ هزار ساعت برای پروژه‌ای وقت بگذارند. یکی از دلایل این عدم تمایل می‌تواند آن باشند که ۱۰ هزار ساعت بسیار کم‌اهمیت‌تر از ۱۰ هزار آشنا است.

محصول روشنفکرانه
آنچه باید به آن اشاره‌کنم آن است که یک «شبکه» متفاوت از چیزی است که درگذشته به نام یک محفل یا، چنانچه بخواهیم از اصطلاح مهم‌تر تجددگرایان استفاده کنیم، یک جرگه شناخته می‌شد. واقعیت آن است که نوابغ آن‌چنان هم که گفته می‌شد منزوی نبودند. آن‌ها نیز گاهی – گروه بلومزبری را در نظر بگیرید – در مواقع بحران‌های حاد و پایدارِ خلاقیت گرد هم می‌آمدند. با این جرگه یا محفل‌ها به‌منزلۀ یک‌شکل اجتماعی، و از میان گفتگوها و تحرکاتِ آن‌ها بود که جنبش‌هایی نظیر امپرسیونیسم، فوتوریسم و ایماژیسم به‌منزلۀ یک محصول روشنفکرانه بیرون آمد.

اما این شبکه پدیده‌ای به‌مراتب پراکنده‌تر، و روابطی که به‌طورمعمول در پی دارد به‌مراتب ضعیف‌تر است. چند روز اینجا و یک پروژه آنجا و یک نامه‌نگاری ایمیلی. یک آشنا یک همکار نیست. کولِریج برای وردز ورث نه یک آشنا که یک شریک، یک یار و یک همراه، یک نیمۀ دیگر بود. تصور آنکه چنین نوعِ رابطه‌ای، که طی جلسات حضوریِ مداوم و بی‌شمار شکل گرفت، را به توان در عصر شبکه ایجاد کرد بسیار سخت است. باید منتظر ماند و دید که چه نوع روابطی رشد پیدا خواهند کرد و ماحصل آن‌ها چه خواهد بود.

هویت‌های هنری متعدد
هنرمندان، دیگر علاقه‌ای به ۱۰ هزار ساعت وقت گذاشتن نداشتند: یک هنرمند در هر سه مدلِ پیشین شخصی بود که یک کار انجام می‌داد – شخصی که در یک‌رشته، یک سنت، یک مجموعۀ ابزار، آموزش‌های فشرده‌ای می‌دید و در راستای ایجادِ یک هویت هنری فعالیت می‌کرد؛ و می‌توانست یک نویسنده، نقاش یا رقص پرداز باشد. به خاطر آوردنِ شخصیت‌های بسیاری که در بیش از یک ژانر – برای نمونه شعر و داستان – به درجات عالی رسیده باشند دشوار است، چه رسد به بیش از یک هنر. شمار اندکی از افراد در این راستا تلاش کردند (گرترود استاین به جد پیکاسو را از تلاش برای سرودن شعر بر حذر داشت)، و تقریباً هیچ‌یک به توفیقی دست نیافتند.

اما یکی مشهودترین موارد مرتبط با خالقانِ جوانِ امروزی، تمایل و گرایش آن‌ها به برساختنِ هویت‌های هنری متعدد است. می‌توان یک موسیقیدان و یک عکاس و یک شاعر، یا یک داستان‌سرا و یک رقصنده و یک طراح بود – یک هنرمند چندسَکویی. این بدان معنا است که هنرمند دیگر ۱۰ هزار ساعت زمان در هر یک از مدیوم‌های انتخابی خود ندارد. اما تکنیک و چیره‌دستی در اینجا مسئله نیست. مسئله همه‌فن‌حریف بودن است. همانند هر کسب‌وکار خوب دیگری، باید درصدد تنوع‌بخشی بود.

کارشناسیِ هنرهای زیبا
آنچه در این پارادایم جدید – هم در روابط خارجیِ هنرمند و هم در ظرفیت خلاقۀ درونیِ او می‌بینیم چیزی است که در سرتاسر فرهنگ شاهد آن هستیم: رفتن از عمق به سطح. این خوب است یا بد؟ بدون تردید قدری خوب و قدری بد، به نسبتی که هنوز آشکارنشده است. آنچه روشن‌تر می‌نماید آن است که این پارادایم جدید قصد تغییر ساختاری را دارد که هنرمندان در آن آموزش می‌بینند. برنامۀ تازه تأسیسی در مقطع کارشناسی ارشد هنرهای زیبا در پورتلند، اورگان زیر عنوان «صنایع‌دستی و طراحی کاربردی» برگزار می‌شود. دانشجویانِ گردآمده از رشته‌های گوناگون در این برنامه، در کنار کارآفرینی به مطالعه و یادگیری اعمال خلاقانه می‌پردازند. اکنون چنانچه در این برنامه تصدیق می‌شود، «ساختن» و «فروختن» درهم‌تنیده شده‌اند، و هنرمندان باید در هر دو آموزش ببینند – حقیقتی که در گسترش برنامه‌های دوگانۀ ام. بی. ای / کارشناسیِ هنرهای زیبا منعکس‌شده است.

همچنین در این پارادایم نو امکان آن می‌رود که شکلِ تعقیب مشاغل نیز دستخوش تغییر و تحول شود: درست همان‌طور که، به ما گفته می‌شود، هرکسی در طول زندگی کاری خود پنج یا شش شغل، در پنج یا شش زمینه خواهد داشت، مسیر حرفه‌ای هنرمندان چندسکویی نیز چنین خواهد بود، هنرمند کارآفرین به نسبت مدل‌های پیشین بیش‌تر این شاخه به آن شاخه می‌شود و کمتر حرکتی صعودی را در پیش می‌گیرد. دیگر شاهد شاهکارهایی که حاصل اوج پختگی و بلوغ‌اند نخواهیم بود، نه «شاه لیری» نه «فاوستی»، بلکه با این‌سو و آن‌سو شدن هنرمند با ورزش تندبادِ نیروهایِ بازار، باید شاهد تغییرِ علایق و جهت‌گیری‌های پیوسته و بسیاری باشیم.

دیگر نیازی به دروازه‌بانان نیست
آثار هنری، به شکل متمرکزتر و عیان‌تری از هر زمان دیگری درگذشته، در حال مبدل شدن به کالا و محصولات مصرفی هستند. جف بیزوس، در مقام یک متولی، هیولایی به‌مراتب متفاوت از جیمز لاگلین است. امروز هر کس باید به فکر خودش باشد، هرکسی باید خود گلیمش را از آب بیرون بکشد. امروز این تماشاگر نیست که به‌عنوان مخاطب مدنظر قرار می‌گیرد؛ امروز مبنا مشتری است. امروز کار یک هنرمند به‌اندازۀ میزان فروش آخرش خوب است.

باور این امر دشوار است که این سازوکارِ جدید موافق اثری نباشد که [فروشش] مطمئن‌تر است: کاری بی‌تکلف‌تر، کلیشه‌ای، کاربرپسند، مشتاق جلب رضایت – کاری که بیشتر به سرگرمی می‌ماند تا به هنر. هنرمندان به‌ناچار زمان بیشتری را با نگرانی و دلواپسی صرف پی بردن به چیزی می‌کنند که مشتریان می‌خواهند تا آنچه خود درصدد بیان آن هستند. ماهیت قضاوت زیبایی شناسانه خود دگربار صورت‌بندی خواهد شد. عبارت «دیگر نیازی به دروازه‌بانان نیست»، مبدل به شعار سردمداران اینترنت شده است. نظر همۀ افراد، چنانچه در بخش نظراتِ آمازون و امثال آن بیان می‌شود، دارای وزن و ارزش برابری است – که این همان دموکراتیزه کردنِ سلایق است.

هر دقیقه یک ساده‌لوح به دنیا می‌آید
در عصر صنعتگران، کار قضاوت بر دوشِ متوالیان بود. در عصر استادان، بر دوش منتقدان، یک هنردوست حرفه‌ای یا یک روشنفکر. در عصر نوابغ، که عصر آوانگاردها نیز بود، عصر القای نیرویِ تجربی بی‌حد در سرتاسر هنر، این امر به‌طور عمده بر دوش خود هنرمندان بود. وردز ورث می‌گوید: « هر نویسندۀ بزرگ و اصیلی باید خود خالق آن ذائقه‌ای باشد که به‌واسطۀ آن قرار است متمتع شود.»

اما اکنون به عصر مشتریان قدم گذاشته‌ایم، که به‌ناچار همیشه حق با آن‌ها است. یا آن‌گونه که گمان می‌رود بازیگر نامورِ به خصوصی اظهار کرده باشد، « هر دقیقه یک ساده‌لوح به دنیا می‌آید.» واژۀ دیگری که می‌توان برای دروازه‌بانان بکار برد کارشناسان است. خدا می‌داند که آن‌ها مصائب خاص خود را دارند، اول‌ازهمه تکبر و خودبینی، اما یک‌چیز را می‌توان دربارۀ آن‌ها گفت: آن‌ها به‌سادگی فریب نمی‌خورند. هنگامی‌که انتشارات «مادِرن لایبرِری» از هیئت تحریرۀ خود خواست تا ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستم را انتخاب کنند، «اولیس» و در نظرسنجی‌ای که به همراه خوانندگان انجام گرفت، «اطلس شراگد» در صدر این فهرست قرار گرفت. هنگامی‌که صحبت بر سر غذا است (آن قلۀ جدیدِ ارج‌وقرب فرهنگی)، این مسئله را تصدیق می‌کنیم که ذائقه باید درنتیجۀ یک مواجه طولانی، با کمکِ هدایتِ استادان و منتقدان، پرورش یابد. در هنر به این دست فروتنی‌ها اقرار نمی‌کنیم. جوایز متعلق به عصر حرفه‌ای‌هاست. به‌زودی تمام آنچه برای سنجش ارزش یک اثر به آن نیاز خواهیم داشت، فهرست پرفروش‌ترین‌هاست.

دموکراتیزه کردنِ سلایق، با همدستیِ وِب، مقارن با دموکراتیزه کردنِ خلاقیت است. سازندگان، ابزار فروش را در اختیاردارند، اما هرکسی ابزار ساختن را نیز در اختیار دارد. و هرکسی در حال بکار بردن آن است. به نظر می‌رسد هرکسی خیال می‌کند که یک نویسنده، یک موسیقیدان یا یک هنرمند بصری است. [شرکت] اپل این مسئله را مدت‌ها پیش دریافته بود: اینکه بهترین راه برای فروش ابزارهای گران‌بهایش به ما متقاعد کردنمان به این امر است که هر یک از ما چیزی منحصربه‌فرد و مبرم برای بیان داریم.

مصرف‌گرایی
با قرینه‌سازی این پدیده با «مصرف‌گرایی» می‌توانیم آن را «تولید گرایی» بنامیم. امروزه آنچه ما، آشکارا، به مصرف آن ترغیب می‌شویم، ابزار خلق کردن است. و دموکراتیزه کردن سلایق این اطمینان را به ما می‌دهد که هیچ‌کسی این حق (یا میل) را ندارد که به ما بگوید کارمان بد است. اکنون شاهد یک تورم نمره‌ای در سطح جهانی هستیم: همۀ ما پیوسته در حال تبادل نمرۀ A منفی، یا به زبان فیس‌بوک، «لایک» هستیم.

امروزه اغلب گفته می‌شود که موفق‌ترین کسب‌وکارها آن‌هایی هستند که در عوض محصولات، خالق تجربه هستند، یا تجربه‌هایی (محیط، روابط) را پیرامون محصولاتشان خلق می‌کنند. ازاین‌رو می‌توان گفت که تولید کردن، بر طبق مدلِ «تولید گرایی»، در عصر کارآفرین خلاق، مبدل به یک تجربه یا حتی تجربه‌ای مشخص می‌شود. تولید کردن مبدل به یک سبک زندگی شده است، چیزی که به‌منزلۀ یک تجربه بسته‌بندی می‌شود – و افزون بر این‌یک تجربه چیزی است که، مطابقِ مُدِ روز، شبکه‌سازی، کیوریت ، تبلیغ، بت‌سازی، و توئیت می‌شود – پدیده‌ای که به‌هیچ‌عنوان منفرد و خصوصی نیست.

از میان قابل‌ملاحظه‌ترین موارد مربوط به وب‌سایت‌هایی، که امروزه تمام خالقان احساس می‌کنند ملزم به داشتنشان هستند، آنکه در این وب‌سایت‌ها نوعی گرایش به نمایشِ نه‌تنها اثر، نه‌تنها خالق اثر (که به حد کفایت در جایگاه یک حقیقت هنری جذاب است) که زندگی یا سبک زندگی او یا فرآیند خلق وجود دارد. در اینجا نوعی تجربۀ غیرمستقیم تولید به مشتریان عرضه می‌شود، یا دست‌کم آن‌ها شیفته یا خریدار چنین تجربه‌ای می‌شوند.

کشف و شهود
خالق: مطمئن نیستم که واژۀ هنرمند دیگر معنایی داشته باشد، و تعجب نخواهم کرد اگر ببینم این واژه جای خود را به واژۀ قبلی (خالق)، بامعنای عام‌تر و رابطه‌ای که با واژۀ مقدس این دوران یعنی خلاق دارد، بدهد. جاشوا ولف شَنکس در کتاب باب مد روز خود بانام «قدرت گروهای دونفره: کشفِ ماهیت نوآوریِ در جفت‌های خلاق»، که تابستان گذشته به چاپ رسید، [جان] لِنون و [پل] مک کارتنی را در کنار [استیو] جابز و وازنیک قرار می‌دهد. در جلدِ جدید این مجله که بانام «مطالعات موردی در بابِ لحظه‌های کشف و شهود» (لحظه‌هایی که می‌گوییم یافتم!)بفروش می‌رسد، فهرستی وجود دارد که با همینگوی آغاز و با [رستوران‌های زنجیره‌ای] تاکو بِل پایان می‌یابد.

تفاوت در چیست؟
زمانی که آثار هنری مبدل به کالاها و نه هیچ‌چیز دیگری شوند، هنگامی‌که هر تلاشی «خلاق» و هرکسی «یک خلق‌کننده» باشد، آنگاه هنر دوباره به جایگاه صنعتگری و هنرمندان (آرتیست) به جایگاه صنعتگران (آرتیزان) بازخواهند گشت – واژه‌ای که در شکل وصفی خود دست‌کم دیگربار رواج تازه‌ای یافته است. تُرشیِ آرتیزانی [به معنی دست‌ساز یا تهیه‌شده به روش سنتی]، شعر آرتیزانی: اما از همۀ این‌ها گذشته تفاوت در چیست؟ می‌توان گفتن که خود «هنر» ممکن است برچیده شود: هنر به‌منزلۀ هنر، آن شعارِ قدیمیِ والا، که البته چیز چندان مهمی برای افسوس خوردن هم نیست – مگر آنکه شما نیز مانند من بر این عقیده باشید که ما برای زندگی درونی‌مان به حاملی نیاز داریم.

مترجم: علیرضا پرخو

Professional

جیمز لارنس لاگین (۱۹۱۴- ۱۹۹۷) شاعر و ناشر کتب ادبی آمریکایی بود که انتشارات «نیو پابلیشینگ» را بیان گذاشت.

New Direction

Kickstarter

Louis CK

نسل ایکس نسلی است که پس از پایان دورۀ انفجار جمعیت متعاقب جنگ جهانی دوم و پیش از نسل ایگرگ به دنیا آمده‌اند. بیشتر جمعیت شناسان، مورّخان، و صاحب‌نظران معتقدند که تولّد این نسل در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ آغاز شد و در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ به پایان رسید که در ایران مابین دههٔ ۴۰ تا شروع دهه ۶۰ است.

شاعر بزرگ انگلیسی سبک رمانتیک، کسی که همراه با سمیوئل تیلور کولریج با انتشار مشترک «ترانه‌های غنائی» در سال ۱۷۹۸ به شروع دوران رمانتیک در ادبیات انگلیسی کمک کردند. مهم‌ترین اثر وردزورث را عموماً «پیش‌درآمد» می‌دانند.

گرترود استاین ‏(۳ فوریه ۱۸۷۴—۲۷ ژوئیه ۱۹۴۶) رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و شاعر آمریکایی ساکن پاریس بود. گرترود استاین را ایجادگر اصطلاح نسل گمشده می‌دانند.

بیشتر بخوانید » درک زیبایی‌ شناسی باختین هنرهای بصری

Multi-platform artist

جفری پرستون بِیْزوس (۱۹۶۴) کارآفرین، نیکوکار و سرمایه‌گذار آمریکایی درزمینهٔ اینترنت، و مدیرعامل و مؤسس شرکت آمازون است.

Modern Library

تورم نمره: به دو معنا مورداستفاده قرار می‌گیرد: (۱) آسان گرفتن در نمره دهی: دادن نمره‌های بالاتر ازآنچه دانش آموزان استحقاقش رادارند که باعث می‌شود میانگین نمرات داده‌شده به دانش آموزان بالاتر برود و (۲) گرایش به دادن نمره‌های بالاتر به‌طور تصاعدی به کاری که پیشتر نمره‌های کمتری می‌گرفته.

Powers of Two: Finding the Essence of Innovation in Creative Pairs

Case Studies in Eureka Moments

 

https://mahtuta.com/

سیگار کشیدن در میان جوانان

سیگار کشیدن در میان جوانان

متاسفانه یکی از مواردی که در میان جوانان کشور چه از جنس دختر و چه از جنس پسر خطر آفرین بوده است ، موضوع سیگار و دخانیات در میان جوانان و نوجوانان است که در سال های گذشته رو به رشد بوده و چهره سالم اجتماع را به سمت نا امید کننده ای برده است . همه ی ما می دانیم که دخانیات برای بدن انسان مضر و خطر آفرین است .

اما متاسفانه برخی جوانان به این حرف ها گوش نمی دهند و کار خود را می کنند و اگر کسی هم برایشان دلسوزی کند بر آن ها واقف شده و آرام نمیگیریند .

مسعود ردایی اینگونه میگوید

مسعود ردایی اینگونه میگوید

این تهیه کننده سینما و تئاتر در آخرین مصاحبه ی خود با یک خبرگزاری به این موضوع اشاره کرده است که وجود ویروس کرونا هزینه ها را برای ساخت فیلم های سینمایی و تلویزیونی افزایش داده است و این مساله سازندگان را دچار تردید کرده است .

این روزها فیلم های خوبی روی پرده ی سینما عملا نمی رود یا اگر هم میرود در پردیس های نماوا و فیلیمو به نمایش در می آید که استقبال آنچنانی از آن ها صورت نمیگیرد ..

متاسفانه تعطیلی سینماها طلمه ی زیادی به سازندگان نزده بلکه ی افرادی که در سینما ها مشغول بودند بیشتر اسیب دیده اند .

چقدر تا ختم غائله کرونا فاصله داریم؟

چقدر تا ختم غائله کرونا فاصله داریم؟

برترین‌ها: کار دنیا دارد تعطیل می‌شود. اماکنی که زمانی پر از شور و زندگی بودند حالا به خاطر محدودیت‌هایی که به زندگی روزمره اعمال شده به شهر ارواح تبدیل شده‌اند؛ محدودیت‌هایی مثل منع آمدوشد، بسته شدن مدرسه‌ها و ممنوعیت سفر و تجمع پرشمار.

چنین واکنشی به یک بیماری در تاریخ سابقه نداشته، اما این وضع کی به پایان می‌رسد و ما کی می‌توانیم به زندگی عادی برگردیم؟ بوریس جانسون، نخست‌وزیر بریتانیا، معتقد است که این کشور می‌تواند ظرف ۱۲ هفته آتی ورق را برگرداند و ویروس کرونا را پی کارش بفرستد.

اما حتی اگر تعداد مبتلایان نیز در سه ماه آینده کاهش پیدا کند، ما همچنان با پایان ماجرا فاصله زیادی خواهیم داشت. ختم این غائله مدت زیادی طول خواهد کشید، شاید حتی سال‌ها. مشخص است که استراتژی فعلی تعطیلی بخش‌های بزرگی از جامعه نمی‌تواند در درازمدت ادامه پیدا کند. آسیب اجتماعی و اقتصادی چنین کاری مصیبت‌بار خواهد بود. کشور‌ها به استراتژی برون‌رفت نیاز دارند، راهی برای برداشتن محدودیت‌ها و بازگشت به روال عادی. اما ویروس کرونا قرار نیست ناپدید شود.

چقدر تا ختم غائله کرونا فاصله داریم؟

سرفه یکی از علائم بیماری کرونای ۲۰۱۹ است.

برداشتن محدودیت‌هایی که باعث کاهش شیوع این ویروس شده به معنی افزایش مجدد مبتلایان خواهد بود. مارک وولهاس، پروفسور همه‌گیرشناسی بیماری‌های مسری در دانشگاه ادینبرا، می‌گوید: تعیین این استراتژی برون‌رفت و یافتن راهکاری برای بیرون رفتن از وضع فعلی کار مشکلی است. فقط هم مشکل بریتانیا نیست، هیچ کشوری استراتژی برون‌رفت ندارد. ما با یک چالش عظیم علمی و اجتماعی سر و کار داریم.

برای خروج از این آشفته‌بازار سه راه بیشتر وجود ندارد:

واکسیناسیون
ابتلای مردم به تعداد کافی و ایجاد مصونیت گسترده
ایجاد تغیرات دائمی در رفتار و جامعه
هر سه راه به کاهش توانایی شیوع این ویروس ختم می‌شود.

واکسن – حداقل ۱۲ تا ۱۸ ماه دیگر

واکسن قرار است ما را در برابر بیماری مصون کند تا مبتلا نشویم.

اگر حدود ۶۰ درصد افراد جامعه را واکسینه کنید، امکان شیوع مجدد ویروس را کاهش می‌دهید. به این کار ایمنی گله‌ای (جمعی) می‌گویند. در هفته‌ای که گذشت، محققان اجازه پیدا کردند قوانین لزوم آزمایش حیوانی دارو در قدم اول را نادیده بگیرند و یکی از این واکسن‌های آزمایشی را در آمریکا به یک داوطلب تزریق کنند.

روند کشف واکسن برای این ویروس با سرعتی بی‌سابقه پیش می‌رود، اما هیچ تضمینی برای موفقیت آن وجود ندارد و ایمن‌سازی باید در ابعاد جهانی صورت بگیرد. تخمین زده می‌شود که حتی اگر همه چیز به خوبی پیش برود، هنوز ۱۲ تا ۱۸ ماه با نخستین واکسن فاصله داریم. تحمل محدودیت‌های بی‌سابقه اجتماعی در زمان صلح برای چنین زمان درازی کار سختی است.

پروفسور وولهاس به بی‌بی‌سی گفت: بهتر است منتظر نشستن برای واکسن را استراتژی حساب نکنیم. این کار استراتژی نیست.

https://www.bartarinha.ir/

هنرمندان و ژست‌های مبارزه با کرونا

هنرمندان و ژست‌های مبارزه با کرونا

برترین‌ها: این روز‌ها خبر‌های بسیاری از شیوع بیماری کرونا در ایران می‌شنویم و ترس از این بیماری را می‌توانیم در چهره‌های مردم ببینیم به‌طوری که بسیاری از مردم کوچه و بازار این روز‌ها با انواع ماسک و دستکش و استفاده از انواع ژل‌ها و مایع‌های ضد عفونی کننده خود را در برابر این بیماری مصون و ایمن نگه می‌دارند. بسیاری هم با قرنطینه کردن خود در خانه سعی در کمک به ریشه‌کن شدن این ویروس کشنده‌ی مزاحم دارند.

همراهی و همدلی مردم و مسئولین به ویژه سپیدپوشان خط مقدم درمان این ویروس، نوید این را می‌دهد که ما به زودی کرونا را شکست خواهیم‌داد.

کوروش جوان، عکاس سینما و تلویزیون که توانست با فعالیت در سریال شوخی کردم تجربه حرفه‌ای موفقی برای خود رقم بزند و همکاری در کنار بازیگران بزرگ و باتجربه‌ای نظیر کمند امیرسلیمانی، مهران مدیری، نادر سلیمانی و نیما فلاح توانست سطح کاری خود را متحول کند، به بهانه شیوع ویروس کرونا تصاویری از هنرمندان با ماسک‌های جلوگیری از ویروس گرفته‌است.

تصاویر جالب از ژست‌های مبارزه با کرونا از هنرپیشه‌های سرشناس سینما که خانه ماندند؛ از رضا یزدانی تا نازنین بیاتی. کوروش جوان برای کمپین در خانه می‌مانیم این تصاویر را از هنرمندان سرشناس سینما گرفته که ماسک زده‌اند و در سر در خانه‌های شان جلوی دوربین او قرار گرفته‌اند.

نگاهی خواهیم داشت به تصاویر ثبت شده توسط کوروش جوان.

۱. رضا یزدانی

https://www.bartarinha.ir/

رابطه‌ی کیتی پری و اورلاندو بلوم به کجا می‌رسد؟

مروری بر رابطه‌ی کیتی پری و اورلاندو بلوم در طول زمان

برترین‌ها: به نقل از مجله‌ی هفتگی Us، کیتی پری و اورلاندو بلوم، بعد از ۳ سال رابطه‌ی ناپایدار و در نهایت پیشنهاد ازدواج در روز ولنتاین، مراسم عروسی خود را به تعویق انداخته‌اند. این زوج که ماه دسامبر را برای مراسم عروسی خود در نظر گرفته بودند، حالا این تاریخ را تغییر داده و برنامه‌ی دو مراسم جدا را ریخته‌اند؛ اما لازم نیست نگران جدایی‌شان باشید، چون همانطور که منبعی شخصی به مجله‌ی Us گفته است، این دو «از دو عاشق هم فراترند».

مروری بر رابطه‌ی کیتی پری و اورلاندو بلوم در طول زمان

مسیری که به ازدواج کیتی و اورلاندو ختم می‌شود، مسیری طولانی بوده است. این زوج برای اولین‌بار، اوایل سال ۲۰۱۶ آشنا شده و در فوریه‌ی ۲۰۱۷ از هم جدا شدند و در طول جدایی‌شان دوستی عادی خود را حفظ کردند تا اینکه بعد از یک سال، دوباره در ماه آگوست، دوباره عشقشان شعله‌ور شد و آشتی کردند. این زوج از آن زمان، جدایی‌ناپذیر مانده‌اند.
در ادامه نگاهی به جزئیات رابطه‌ی این زن‌وشوهر آینده، خواهیم انداخت.

۱۰ ژانویه‌ی ۲۰۱۶: پری و بلوم برای اولین‌بار در یک مهمانی آشنا می‌شوند

بعد از پایان مراسم گلدن گلوب سال ۲۰۱۶، پری و بلوم، هردو به افتر پارتی (After Party) این مراسم در خانه‌ی کارگردان معروف، هاروی وینشتاین (Harvey Weinstein) رفتند. در آنجا بود که این دو نفر شروع به صحبت کردند. یکی از منابع مجله‌ی Us می‌گوید که آن‌ها «برای یکدیگر حرف‌‌های فریبنده، زمزمه می‌کردند.» عکس‌هایی که در حال لبخند زدن و خندیدن از آن‌ها موجود است، ثابت می‌کنند که آ‌ن‌ها در آن شب ارتباط غیرقابل‌انکاری با یکدیگر داشتند. منبعی شخصی گفت که «اورلاندو به کیتی نزدیک می‌شد و در گوشش زمزمه می‌کرد». اواخر آن شب، پری و بلوم در حالی که با هم از مراسم خارج می‌شدند، دیده شدند.

آوریل ۲۰۱۶: پری و بلوم با یکدیگر به فستیوال موسیقی کوچلا (Coachella) می‌روند

مروری بر رابطه‌ی کیتی پری و اورلاندو بلوم در طول زمان

پری و بلوم راهی شهر ایندیو (Indio) در کالیفرنیا شدند تا با یکدیگر در فستیوال موسیقی سالانه‌ی کوچلا شرکت کنند. فردی حاضر در فستیوال به مجله‌ی E! News گفته بود که «گروهی از افراد همراه آن‌ها بودند، اما پری و بلوم یکدیگر را در آغوش گرفته بودند. کمی بعد اورلاندو پشت کیتی ایستاده بود و همراه با او آرام می‌رقصید. آن‌ها همچنین با هم سیگار کشیدند».

۲۰ می ۲۰۱۶: پری با پستی در اینستاگرام، رابطه‌اش را رسمی کرد

پری با پست کردن عکسی بامزه از خودش و بلوم در اینستاگرام، رابطه‌اش با او را به طور رسمی اعلام کرد. در این عکس، هردوی آن‌ها، ربدوشامبر پوشیده و روی پله‌های یک ساختمان در شهر کن فرانسه، دراز کشیده‌اند.

۴ آگوست ۲۰۱۶: پری و بلوم برای تعطیلات به ایتالیا می‌روند

پری و بلوم باز هم توسط خبرنگاران دیده شدند، اما این‌بار هنگام تعطیلاتشان در ایتالیا! این زوج در حالی که سوار پدل‌برد (Paddleboard) بودند دیده شدند و بلوم هنگام پارو زدن کاملا برهنه بود. طبیعتا عکس‌هایی که از آن صحنه منتشر شد، بسیار حاشیه‌ساز بود.

در همان ماه، منبعی شخصی به مجله‌ی People گفت که بلوم «همیشه به صورت اغراق‌آمیز از کیتی تعریف می‌کند و فکر می‌کند او از هزاران جهت بی‌نقص و عالیست» و بعید نیست با این خواننده، تشکیل خانواده دهد. «او مشتاق است رابطه‌اش را با کیتی جدی‌تر کند و بچه‌های بیشتری داشته باشد. او بعد از میراندا (Miranda)، با هیچ دختری تا این حد جدی نبوده است». بلوم یک پسر هشت‌ساله به نام فلین (Flynn) از همسر سابقش، میراندا کر (Miranda Kerr) دارد.

۳۱ اکتبر ۲۰۱۶: پری و بلوم در مراسم هالووین، لباس‌هایی هماهنگ می‌پوشند

این زوج تصمیم می‌گیرند تا در هالووین مثل هیلاری کلینتون و بیل کلینتون لباس بپوشند. این صحنه با شخصی که آن‌ها را دنبال می‌کند و لباس کارتونی دونالد ترامپ را پوشیده است، کامل می‌شود.

۲۴ نوامبر ۲۰۱۶: بلوم، مراسم شکرگزاری را با خانواده‌ی پری می‌گذراند

پری به طور مستند در اینستاگرامش نشان می‌دهد که بلوم به خانه‌شان رفته تا روز تعطیل را با خانواده‌ی او بگذراند. این زوج هر دو لباس‌های سرهمی بامزه با طرح چهارخانه، پوشیده بودند و در طول روز برای هم آشپزی می‌کردند. یک ماه بعد، بلوم برای کریسمس دوباره به خانواده‌ی پری پیوست.

۱۳ ژانویه‌ی ۲۰۱۷: پری در روز تولد دوست‌پسرش، او را با یک مهمانی بزرگ غافلگیر می‌کند.

پری برای تولد چهل‌سالگی بلوم، برنامه‌ی یک مهمانی بزرگ را می‌ریزد و او را با دیداری ناگهانی از سوی مادرش سونیا کوپلند بلوم (Sonia Copeland Bloom) در شهر پالم اسپرینگز (Palm Springs) کالیفرنیا، غافلگیر می‌کند. بلوم از این کار به‌عنوان «بهترین هدیه‌‌ی عمرش» یاد کرد.

۲۸ فوریه‌ی ۲۰۱۷: پری و بلوم به صورت رسمی جدا می‌شوند

پری و بلوم بعد از ده ماه، به رابطه خود پایان می‌دهند. وکیل‌هایشان در بیانیه‌ای مشترک می‌گویند: «می‌خواهیم قبل از هرگونه شایعه‌پراکنی یا تحریف حقیقت، تایید کنیم که اورلاندو و کیتی با احترام و مهربانی از هم جدا شدند، چون هردو به زمان نیاز دارند».

منبعی به مجله‌ی E! News گفت که پیشنهاد این جدایی را پری داده، اما بلوم هم با او هم‌نظر بوده است. «کیتی تیر آخر را زد. علت این ماجرا اتفاقاتی بود که در چند ماه گذشته رخ دادند. هردویشان هنوز بی‌نهایت یکدیگر را دوست دارند، اما برای آشتی کردن به مقداری زمان نیاز دارند.» علی‌رغم جدایی‌، این زوج تصمیم گرفتند که دوست‌های معمولی باقی بمانند تا کیتی بتواند رابطه‌ی خوبش را با پسر بلوم حفظ کند. این منبع اضافه کرد: «کیتی با فلین رابطه‌ی نزدیکی دارد. غم‌انگیز است، اما همه‌چیز با توجه با شرایط، بهتر خواهد شد».

۲ مارس ۲۰۱۷: پری جلوی شایعات را درباره‌ی خشونت‌آمیز بودن جدایی‌اش از بلوم‌، می‌گیرد

پری برای از بین بردن شایعات سراغ توییتر می‌رود و خیلی محکم برای طرفدارانش توضیح می‌دهد که همه‌چیز بین او و دوست‌پسر سابقش روبه‌راه بوده است. او توییت کرد: «بهتر نیست در سال ۲۰۱۷ طرز فکر جدیدی داشته باشیم؟ هرکسی می‌تواند شریک عاطفی سابقش را دوست داشته باشد و با او دوست باشد! هیچکس حتما یک قربانی یا یک جنایت‌کار نیست! لطفا وقتتان را با این چرندیات هدر ندهید».

۱۲ ژوئن ۲۰۱۷: پری بین دوست‌پسر‌های سابقش به بلوم، جایگاه دوم را می‌دهد

در قسمتی از برنامه‌ی جیمز کوردن (James Corden) به اسم «حرف دلت را بزن» (Spill Your Guts)، از پری درخواست می‌شود که یا دوست‌پسر‌های سابقش را از بدترین به بهترین، لیست کند و یا غذایی تهوع‌آور بخورد. او می‌گوید: «همه‌ی آن‌ها عالی هستند و من حاضرم به محض خروج از اینجا همه‌شان را بغل کنم.» او با حرکت سر، تایید می‌کند که اورلاندو در جایگاه دوم قرار دارد؛ او دیپلو (Diplo) را در جایگاه آخر و جان مه‌یر (John Mayer) را در جایگاه اول قرار داد.

۱۳ آگوست ۲۰۱۷: یک طرفدار، کیتی و بلوم را با یکدیگر می‌بیند

پری و بلوم در حالی که با یکدیگر به کنسرت ادل (Adele) رفته بودند، دیده شدند و در نتیجه مردم نسبت به رابطه‌ی آن‌ها مشکوک شدند.

۱ مارس ۲۰۱۸: پری و بلوم در شهر پراگ (Prague) با یکدیگر بیرون می‌روند

بلوم درحال ضبط یک سریال تلویزیونی به اسم «گذر کارناوال» (Carnival Row) در پراگ بود و پری برای دیدار، پیش او رفت. این قضیه باعث افزایش شایعات حول‌وحوش آشتی تاییدنشده‌ی آن‌ها شد، اما برطبق شنیده‌ها، این دو نفر فقط داشتند سعی می‌کردند با یکدیگر خودمانی رفتار کنند.

منبعی به مجله‌ی People گفت: «اورلاندو و کیتی بعد از اینکه جدا شدند، باز هم با یکدیگر در ارتباط بودند. جدایی‌شان یک جدایی وحشتناک نبود. آن‌ها فقط مشغله‌ی کاری زیادی داشتند و برای رابطه‌شان وقت نداشتند. در طی چند ماه گذشته آن‌ها با یکدیگر وقت بیشتری گذراندند. هردوی آن‌ها سفر کردن را دوست دارند و سعی می‌کند تا جایی که می‌توانند سفر‌های تفریحی-شان را با یکدیگر قسمت کنند. آن‌ها با هم قرار می‌گذارند، اما الزاما برروی رابطه‌شان برچسب نمی‌زنند. آن‌ها دوست‌پسر و دوست‌دختر نیستند، اما باهم خوشحال به نظر می‌رسند. اورلاندو همیشه به بهترین شکل از کیتی تعریف می‌کند. او عاشق وقت گذراندن با کیتی است».

۲۸ آوریل ۲۰۱۸: پری و بلوم به شهر واتیکان می‌روند

مروری بر رابطه‌ی کیتی پری و اورلاندو بلوم در طول زمان

پری و بلوم زمانی که در واتیکان بودند، به دیدار پاپ رفتند، برای یک عکس دوست‌داشتنی ژست گرقتند و حمایتشان را از موسسه‌ی درمانی کورا (The Cura Foundation) نشان دادند.

۲۱ می ۲۰۱۸: پری تایید می‌کند که وارد رابطه شده است

در فصل نهایی برنامه‌ی امریکن آیدل (American Idol)، کیتی با یکی از شرکت‌کننده‌ها صمیمی شده و لو می‌دهد که متعلق به شخص دیگری است. او به این ستاره‌ی تلویزیونی می‌گوید: «من در رابطه‌ام، ولی از تو خوشم می‌آید».

۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸: پری و بلوم برای اولین‌بار با یکدیگر روی فرش قرمز ظاهر می‌شوند

این زوج با حضور روی فرش قرمز، قدم بزرگ بعدی را در رابطه‌شان برداشتند و آن را رسمی کردند. این دو در مراسم Gala for the Global Ocean که توسط شاهزاده آلبرت موناکوی دوم (H.S.H. Albert Monaco II) برگزار شد نیز حاضر شدند و کاملا صمیمی به نظر می‌رسیدند.

۱۵ فوریه‌ی ۲۰۱۹: پری نامزدی‌اش را اعلام می‌کند

فقط یک روز بعد از ولنتاین، پری در اینستاگرام عکسی زیبا از خود و مرد زندگی‌اش که یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند، پست می‌کند.

منبعی شخصی که با این زوج ارتباطی نزدیک دارد، به مجله‌ی People گفته است: «اورلاندو از قبل این را برنامه‌ریزی کرده بود. او می‌خواست که همه‌چیز خیلی خاص از آب دربیاید» و همچنین برای سازگاری با پدر و مادر سنتی پری، قبل از پیشنهاد ازدواج از آن‌ها اجازه گرفت. «خانواده‌ی کیتی از تصمیم او برای پیشنهاد ازدواج خبر داشتند. او از قبل با آن‌ها صحبت کرده بود. کیتی خیلی غافلگیر شده بود و از خوشحالی در پوست خودش نمی‌گنجید. هردوی آن‌ها بچه می‌خواهند و این قضیه را در اولویت قرار خواهند داد».

بعد‌ها پری هنگام مصاحبه‌ا‌ش در برنامه‌ی Capital Breakfast with Roman Kemp، درباره‌ی پیشنهاد ازدواج بلوم، صحبت کرد: «روز ولنتاین بود و من باید آن روز، سر کار می‌رفتم. به یاد دارم که با او در یک رستوران ایتالیایی قرار داشتم، چون او خوب می‌دانست که تا فرصتش پیش بیاید من تا حد مرگ پاستا می‌خورم. پس به آن رستوران رفتم و او را دیدم که کاملا ریش‌هایش را اصلاح کرده بود و دیگر کفش‌های ورزشی پایش نبود. با خودم گفتم “اوه خدای من، مثل اینکه خبری شده است”. ما هرچیزی که دلمان می‌خواست سفارش می‌دادیم و من با خودم می‌گفتم “این دیگر کیست؟ من این آدم را نمی-شناسم”».

https://www.bartarinha.ir/

داریوش ارجمند یک شخصیت برجسته تلویزیون

داریوش ارجمند یک شخصیت برجسته تلویزیون

داریوش ارجمند را کمتر است که نمی شناسد ، این هنرمند برجسته کشور جزو محدود افرادی است که توانسته با فیلم و سریال های شاخص تلویزیونی و سینمایی محبوبیت بالایی در بین مخاطبان کسب کند . خصوصا با سریال ستایش نقطه عطف دیگری در کارنامه این هنرمند با سابقه به وجود آمد .

البته با توجه به حواشی چند روز اخیر که باری داریوش ارجمند عزیز به وجود آمد ، اما طبیعی است که این موارد جزئی یک سوئ تفاهم است و نماند خدشه ای به کارنامه درخشان داریوش ارجمند ایجاد کند . به همین دلیل امیدواریم همواره شاهد بازی خوب و دیدنی این هنرمند و چهره ماندگار تلویزیون ایران باشیم و لذت ببریم .

چهره‌های سیاسی و فرهنگی و ورزشی که سابقه مداحی دارند

در ایام سوگواری اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بسیاری از چهره‌های شناخته شده سیاسی، فرهنگی و ورزشی در عزای اباعبدالله‌الحسین (ع) حضور دارند و حتی برخی از چهره‌ها به مداحی می‌پردازند.

روزنامه شهروند: شاید برای‌تان جالب باشد که بدانید چهره‌های معروف به کدام هیأت می‌روند؟ باید گفت هیأت‌الرضا (ع) شهر تهران پرستاره‌ترین هیأت در این چند سال اخیر بوده که با استقبال هنرمندان مشهور و ورزشکاران روبه‌رو شده است.

هیأت‌الرضایی‌ها در چند سال اخیر معمولاً پذیرای بیشترین چهره‌های سرشناس بوده‌اند؛ مثلاً محمدرضا گلزار، بهرام رادان، حبیب کاشانی، محسن کاوه، علیرضا واحد نیکبخت، جهانگیر الماسی و رسول نجفیان.

در ایام سوگواری اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بسیاری از چهره‌های شناخته شده سیاسی، فرهنگی و ورزشی در عزای اباعبدالله‌الحسین (ع) حضور دارند و حتی برخی از چهره‌ها به مداحی می‌پردازند.

البته مداحان زیادی در ایران فعالیت می‌کنند که شهرت کشوری دارند و چهره و صدای‌شان برای علاقه‌مندان آشنا است؛ اما در این میانمداحی چهره‌های سیاسی، ورزشی و هنری واکنش‌های بسیاری به دنبال داشته است، مداحانی که طی چند سال اخیر با گسترده شدن فعالیت رسانه‌ها، تصاویر زیادی از حضورشان در هیأت‌های مذهبی شهر با عنوان مداح منتشر شده است. در ادامه به معرفی تعدادی از این چهره‌ها پرداخته‌ایم.

عماد افروغ

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، یکی از افرادی است که به صورت سنتی و حزن‌آلود به مداحی اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌پردازد. عماد افروغ از جمله نمایندگان مجلس هفتم شورای اسلامی بود که در جریان انتخابات ریاست جمهوری نهم از طرفداران محمود احمدی‌نژاد بود که بعد از انتخابات به جرگه مخالفان وی پیوست و هر از چندگاهی از سیاست‌های دولت نهم و دهم انتقاد می‌کرد.

محمد بحرانی

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

صداپیشه مشهور تلویزیون، یکی دیگر از افرادی است که می‌توان او را در لیست چهره‌های سرشناسی که سابقه مداحی دارند، قرار داد. سال گذشته فیلمی از نوحه‌خوانی محمد بحرانی (صداپیشه جناب خان) در هیأت خوزستانی‌های مقم مرکز منتشر شد که با استقبال کاربران فضای مجازی همراه شد.

بنیامین بهادری

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

خواننده پاپ، در مورد سابقه مداحی خود می‌گوید: «مداحی را از فضا‌های مدرسه و دبیرستان آغاز کردم؛ اما اصلی‌ترین مداحی‌ام در تکیه‌ای در سلسبیل بود. آنجا را بسیار دوست دارم. چند سالی در این تکیه نوحه خواندم. آخرین باری که آنجا خواندم ۲۰ سالم بود.»

این روز‌ها در فضای مجازی فیلمی قدیمی از بنیامین بهادری، خواننده سرشناس پاپ، منتشر شده است که او را در حین روضه‌خوانی در مراسمی با حضور حسن خلج نشان می‌دهد.

سید مهدی سیدصالحی

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

بازیکن سابق فوتبال، یکی دیگر از چهره‌هایی است که سابقه مداحی دارد. سیدصالحی در این رابطه گفته است: «خودم را مداح نمی‌دانم، من فقط زمزمه می‌کنم و لیاقت مداح بودن را ندارم.»

رضا حقیقی

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

بازیکن اسبق پرسپولیس هم یکی از مداحان کشور است. صدای خوش، رعایت ریتم و سبک جالب خواندن حقیقی باعث شده که بسیاری در ابتدا باور نکنند این صدا متعلق به این بازیکن اسبق فوتبال است.

رضا صادقی

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

رضا صادقی که به گفته خود خوانندگی را از مداحی آغاز کرده است، در دهه اول محرم به خواندن مرثیه اباعبدالله (ع) در شهر بندرعباس می‌پردازد که این کار او با استقبال شدید طرفدارانش نیز مواجه شده است. نزدیکی صدای صادقی به مداحان باعث دلنشینی بیشتر صدای این خواننده معروف پاپ ایران است.

حامد زمانی

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

دیگر خواننده پاپ است که علاقه فراوانی به محرم و عزاداری اباعبدالله (ع) دارد که نخستین کار رسمی خود را نیز با خواندن آهنگی برای امام حسین (ع) آغاز کرد. زمانی خواننده آهنگ مرگ بر آمریکا نیز است. هم‌خوانی رضا هلالی مداح معروف تهران با این خواننده، در مورد امام رضا (ع) نیز با استقبال مخاطبان فضای مجازی همراه شد.

فرهاد کاظمی

چهره‌هایی که سابقه مداحی دارند

دیگر مداحی است که در جرگه مربیان و فوتبالیست‌ها قرار می‌گیرد. اهالی جنوب شهر تهران به‌ویژه محله «نازی‌آباد» بار‌ها و بار‌ها شاهد مداحی فرهاد کاظمی، مربی سابق تیم فوتبال سپاهان بوده‌اند.

https://www.bartarinha.ir

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

آموزش استندآپ کمدی موضوع اصلی این سلسله مطالب است که برای مفاد این موارد آموزشی به معجون‌هایی نوشته شده از کمدین‌های برتر دنیا و ترکیب آن‌ها با فرهنگ ایرانی سر زدیم تا یک خنداننده برتر را از وجودتان استخراج کنیم، ولو اینکه تصور کنید استعدادی در این زمینه ندارید.
وب سایت روزیاتو – آرش پارساپور: آموزش استندآپ کمدی موضوع اصلی این سلسله مطالب است که برای مفاد این موارد آموزشی به معجون‌هایی نوشته شده از کمدین‌های برتر دنیا و ترکیب آنها با فرهنگ ایرانی سر زدیم تا یک خنداننده برتر را از وجودتان استخراج کنیم، ولو اینکه تصور کنید استعدادی در این زمینه ندارید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

نقشی به نام خنداننده یا همان استندآپ کمدین از قدیم در تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان حضور داشته ولی به اَشکالی دیگر که به هیچ وجه شبیه به کمدین‌های امروزه دنیای غرب نیست. می‌توان دلقک‌ها و ملیجک‌های دربار را به نوعی یک بذله گو دانست که با حرف‌هایشان دل شاه را از خنده روده بر می‌کردند و اطرافیان را نیز بدون ترس و با پشتوانه علی حضرت همایونی، به سخره می‌گرفتند. بعد از آنها این ماجرا رنگ و بوی هنری‌تری به خود گرفت و می‌توان پیش پرده خوانان نمایش را اولین نسل استند آپ کمدین در ایران دانست، افرادی که پیش از اجرای هر تئاتر و نمایش برای بینندگان و حضار برنامه‌ای را به صورت تکنفره و معمولا با ریتم آهنگ اجرا می‌کردند که بعد از مدتی برخی از این اجراها بیشتر از خود نمایش اصلی طرفدار داشت (مرحوم عزت الله انتظامی از سردمداران پیش پرده خوانی در ایران بود.)

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟
نمونه ای از پیش پرده خوانی با اجرای عزت الله انتظامی

این اشخاص معمولا شعرهایی را به زبان طنز و با ریتم موسیقی‌های مشهور محلی همچون بری‌باخ می‌خواندند و قدرت کلام و تیزی بیاناتشان به حدی گسترش یافت که بعد از چند سال، حاکمیت تمام تماشاخانه‌ها را مجبور کرد که برای اجرای پیش پرده خوانی خود نیز مجوز بگیرند و کلیه متن‌های این تک خوانی‌ها پیش از اجرا باید توسط حاکمیت خوانده و مورد پذیرش قرار می‌گرفت. بسیاری از فعالان این حرفه در آن سالها به خاطر خوانش متون سیاسی شدیداللحن خود به زندان افتادند و سرآغاز خندانندگی با زبان تلخ و گزنده طنز، از همان سال‌ها بود.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

خنداننده یا نقاد؟ مساله این است

می‌گویند طنز همچون حجابی است که روی بار معنای کلمات میفتد و آنها را تقلیل می‌بخشد ولی چنان با سرعت آنها را به صورت مخاطب پرتاپ می‌کند که تلخی‌اش ته قلب هر بیننده‌ای را می‌گیرد. افراد و قضایایی که در لابه‌لای شوخی‌های طنز نیز با آنها شوخی می‌شود، از گزند زبان طنز در امان نیستند و بسیاری از حرف‌ها و نکته‌ها از دیرباز تاکنون با این لحن بیان و یا به تصویر کشیده شده و طنز را تبدیل به نوعی کمدی نقادانه کرده است. استندآپ کمدین یا همان خنداننده نیز با همین هدف روی کار آمده و قصد دارد که مردم را با مونولوگ‌هایی طوفانی از زبان اجراکنندگان بخنداند ولی آنها را به تفکری عمیق نیز بکشاند.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

بسیاری از مجریان و آهنگسازان وطنی بین شومن بودن و استندآپ کمدین تفاوتی قائل نبودند و خودشان را در سال‌های اخیر به یک خنداننده تشبیه کردند. با ظهور افرادی چون مسترسین (حمید ماهی صفت)، ماجرا کمی تا قسمتی عوض شد ولی در نهایت با گذر از این دوران با پخش برنامه‌ای تلویزیونی موسوم به خندوانه، فاز خنداننده بودن در ایران به فاز نهایی (حداقل در حال حاضر) خود رسید و عوامل این برنامه تلاش بسیاری کردند تا استندآپ کمدی را با رنگ و بومی ایرانی و بومی شده به مردم نشان دهند. استندآپ کمدی ایرانیزه شدن نام تماما فارسی خنداننده را بر خود نهاد و امروزه میلیون‌ها طرفدار و صدها اجرا کننده در سرتاسر ایران دارد.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

حال که این برنامه در طی روزهای آینده به یکی دو ماهی وقفه می‌رود، شاید بهترین وقت باشد که شروع کنید از خودتان یک خنداننده برتر بسازید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

چگونه خنداننده شویم؟

فاز جدید خنداننده بودن تاحد زیادی شبیه به نسخه‌های غربی صورت گرفت و اندک اندک موارد بومی و جزییات ایرانی بودن آن بیشتر شد. امروزه تمامی شرکت کنندگان خنداننده شو به این مساله پی برده‌اند و برخی از آنها طرفداران میلیونی پیدا کرده و تبدیل به یک خنداننده (استند آپ کمدین) مشهور شده‌اند. اما آیا نسخه و راه روشی برای تبدیل شدن به یک خنداننده خوب وجود دارد؟ آیا این ماجرا در ایران جنسیت می‌شناسد و به طور کلی می‌توان آن را جدی گرفت؟ در این سلسله مطالب قصد داریم تا با کمک گفته‌های اساتید بین‌المللی به تقویت روحیه طنز افراد علاقه‌مند کمک کرده و از آنها تا جایی که از دستمان برمی‌آید یک خنداننده خوب و اصولی بسازیم.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

در ابتدا باید بدانید اینکه اگر در حال حاضر به نظر خود یا دوستانتان آنقدر آدم بامزه‌ای نیستید و یا در تعریف کردن و ساختن جوک مشکل دارید، هیچ منافاتی با تبدیل شدن شما به ستاره خندانندگی ندارد. شما به تدریج یاد می‌گیرید که چطور زندگی و خاطرات خودتان را با رعایت حریم خصوصی‌ به خورد مردم بدهید و از دل آن نکاتی بامزه و طنز آمیز در بیاورید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

شاید در آغاز راه این نکته را باید آویزه گوشتان کنید که کمی شوخ بودن در یک جمع رسمی نه تها ایرادی ندارد بلکه باعث محبوبیت و جذابتی و از همه مهم‌تر بالا رفتن اعتماد به نفس خودتان نیز می‌شود. در تمامی محافل سیاسی رده بالا با حضور مقامات کشوری و دولتی سرتاسر جهان و در بسیاری از متون سخنرانی‌های جدید سیاسیون ینگه دنیا، رگه‌هایی از طنز و شوخی وجود دارد. در جمع‌های خصوصی‌تر نیز آقاپسرها حتما می‌دانند که کسی که بیشتر می‌خنداند، شماره تلفن بیشتری هم گیرش می‌آید!

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟
خنداننده بودن مرد و زن نمیشناسد

شاید برایتان کمی نامانوس باشد ولی بی شک معلمان و استادان دانشگاهی (آنهایی که دوستشان داریم و یا داشتیم و می‌توانستند کلاس را با تکه‌های طنزآمیز خود به اصطلاح روی هوا بفرستند را عرض می‌کنم) یکی از بهترین افرادی هستند که پتانسیل خندانندگی را در خود پرورش می‌دهند. بزرگی در زمینه کمدین بود می‌گفت: «اگر کلاسی پر از بچه‌های قد و نیم قد را بتوانید در جای خود نگه‌دارید و آنها را بخندانید، شما به دنیای شاد کمدی وارد شده‌اید و ورود موفقی را داشتید.»

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

شوخی طبعی همچون بسیاری از موارد دیگر یک نوع درمان به شمار می‌رود و تمرین و تکرار و داشتن همیشگی آن، ناخودآگاه روی تک تک جوانب زندگی‌تان تاثیر خواهد گذاشت چرا که تمامی لحظات سخت برای شما، جدا از انکه در هاله‌ای از منطق قرار می‌گیرند، تبدیل به خاطراتی می‌شوند که می‌توان به تلخ بودن آنها خندید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

آغاز راهپیمایی مسیر خندانندگی

اول از همه نیاز به انگیزه برای خواندن مردم داریم و همچنین شناخت استعدادهای طنز نهفته در وجودتان. اگر در طی این شناخت فهمیدید که استعداد طنزتان درجه پایینی دارد و به اصطلاح عام تصور کردید آدم بی‌نمکی هستید هم عیب ندارد، باید کم کم این نمک‌ها را ورز دهید و ذره ذره مقدار آن را بیشتر کنید. باید ببینید که مردم به شوخی‌هایتان چطور می‌خندند، یک لبخند از ته دل هم کافی است (البته اگر لبخند از نوع زورکی و اجباری نباشد.)

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

در اینجا به یک آزمون بامزه سنجی که جودی کارتر ،کمدین بزرگ آمریکایی، آن را مطرح کرده می‌پردازیم، البته با اندکی بیشتر از حد مجاز دخل و تصرف! شما هم در این آزمون شرکت کنید:

يا لهجه دارید؟ شغل ویژه و خاص دارید؟ از اینها مهمتر آیا تاکنون شده در جایی خاص مدتها زندگی کنید (این مورد برای پسرها معمولا به خاطر خدمت سربازی پیش می‌آید. اینکه می‌گویند طرف ۱۸ ماه خدمت رفته و دست از خاطراتش برنمی‌دارد، دقیقا کمی تا قسمتی مصداق استندآپ کمدین است)
آیا دوستان و همکارانتان به شوخی‌های شما می‌خندند؟ (لزوما همه نه چون قطعا در بین همکارانتان آدمهایی مثل پدر بنده وجود دارند که هر شوخی را نشانه توهین می‌دانند و سر افسوس برایتان تکان می‌دهند.)
آیا تکه کلام‌هایی دارید که دوستانتان هرازگاهی در جمع‌هایی (چه شما باشید چه نباشید) تکرارش کنند؟ مثلا بگویند به قول فلانی گاومون دوقلو زایید بابا.
آیا می‌فهمید که روند زندگی چقدر مضحک و مسخره پیش می‌رود و یا با زندگی بسیار سرسختانه و همچون کوه اورست برخورد می‌کنید؟
آیا از بقیه سوتی می‌گیرید؟ از این مهمهتر اینکه سوتی‌های خودتان را بدون هیچ ترس و خجالتی برای دیگران تعریف می‌کنید تا به حالتان بخندند (اگر بلی، آیا پیاز داغش را زیاد می‌کنید؟)
آیا بعد از اینکه یکی زد توی برجکتان و غمبرک گرفتید، می‌توانید خودتان را سه سوت جمع کنید و به حالت تنظیمات پیش فرض بازگردید؟
آیا در مدرسه، به شما می‌گفتند گوله نمک؟ و معلم‌ها از دستتان شاکی بودند که چرا انقدر دلقک بازی در می‌آورید؟
در صورت پاسخ منفی به سوال قبلی (دلقک نبودنتان سر کلاس) آیا از دلقک کلاس‌ها متنفر بودید و آنها را مخل روند تدریس معلم می‌دانستید؟
آگهی‌های بازرگانی همچون فامیلا بامیلا دهانلا صافیلا والا بلا به نظرتان احمقانه و مسخره هستند؟
خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

جواب این آزمون چیست؟ به هر کدام از این سوال‌ها ولو یک سوال جواب مثبت داشته باشید، کارت تبریکی برای خود بفرستید و روی آن بنویسید: من می‌توانم خنداننده شوم. حال اگر تمامی این ۹ سال به نظرتان خیلی لوس بود و ترجیح دادید که وقت شریفتان را حتی برای فکر کردن به جواب آنها کنار نگذارید، بیشتر تبریک می‌گویم، شما صد در صد می‌توانید یک کمدین توپ از آب در بیایید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

چه چیزهایی جلوی خنداننده شدن ما را می‌گیرد؟

حال که تکلیفمان با استعدادهای درونی مشخص شد، باید گام به گام به سمت کمدین شدن پیش برویم. یادتان نرود از این به بعد باید از گوشی همراهتان جور دیگری استفاده کنید آنهم به این شکل که در طول اتفاقات روزمره، هر نکته بامزه و ظریفی را دیدید که به نظرتان خنده دار و یا حتی احمقانه می‌آمد، آن را به صورت صدا (وویس) روی گوشی‌تان برای خودتان ضبط کنید. بنشینید خیلی شیک و مجلسی برای خودتان وویس بفرستید و ماوقع آن موضوع را برای خودتان تعریف کنید. از یادداشت برداری و نوت برداری حذر کنید که اولا قرن بیست و یکم هستیم و این‌ها، دوما احتیاج به تعریف کردن لسانی و ضبط شدن صدایتان دارید، بعدا بیشتر به عمق این حرف پی می‌برید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

از مواردی که روی استیج و جلوی مخاطب برنامه اجرا کردن (هر برنامه ولو سخنرانی ساده) مثل: می‌ترسم و من زشت هستم و جذابیت و استایل خفنی ندارم و خجالت می‌کشم و اصلا طنز نویسی بلد نیستم و یا اینکه جلوی جمعیت به عارضه خشک شدن دچار می‌شوم هم دوری کنید. بگذارید کوتاه و مختصر برایتان مقابله با این دغدغه‌ها را مرور کنم: ترسیدن خیلی طبیعیست بزرگترین اجراکنندگان و کمدین‌های دنیا هم هنوز در هر برنامه‌شان کمی ترس و استرس دارند اما همگی متفق القول می‌گویند که با ترسشان سر لج برمی‌دارند و به آن نشان می‌دهند که رییس واقعی صحنه چه کسی هست. یادتان نرود روی صحنه یا جای شماست یا ترس.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

آنجلینا جولی و مگان فاکس بسیار زیبا هستند اما تاحالا در ژانر کمدی توانسته‌اند بدرخشند و کولاک به پا کنند؟ من یادم نمی‌آید. کمدین بودن جز معدود شغل‌های نمایشی است که هر سایز و چهره‌ای را به خود می‌پذیرد. حتی کمدین‌هایی با نقص‌های فیزیکی داریم که خودشان آن را تبدیل به سمبل اجراهایشان می‌کنند و با دست انداختن این نقص‌ها، ستاره صحنه می‌شوند. یادتان نرود که مردم برای شنیدن جوک و خندیدن کاری به اینکه لباستان چه مارکی هست و چرا شلوارتان رنگش با پیراهنتان ست نیست ندارند.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

خجالت کشیدن هم مانند ترسیدن طبیعیست و بسیاری از بازیگران و همین کمدین‌های روی صحنه در زندگی خصوصی‌شان آدمهایی بسیار درونگرا و خجالتی هستند که باورتان نمی‌شود. اما صحنه اجرا فرار از همین زندگی و وارد شدن به یک مکان دیگر است تا بتوانید تمام فریادهای خفته خود را آزاد کنید. به صحنه به چشم یک مکان آزاد نگاه کنید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

اینکه فکر کنید نمی‌توانید طنز نویسی کنید و طنز حالیتان نیست هم مورد عجیبیست چرا که خنداننده بودن چندان با نویسندگی در این زمینه دخلی ندارد (نه که ربط نداشته باشد، امیر مهدی ژوله را یادمان نرفته.) شاید نویسندگی طنز یک پوئن مثبت باشد اما الزام کار نیست. در نهایت اینکه عارضه خشک شدن در برابر جمع هم بیماری لاعلاجی نیست، از صحبت در جمع‌های کوچکتر شروع کنید و ذره ذره تراکم جمعیت مقابلتان را بیشتر کنید.

خنداننده شو، چگونه یک استندآپ کمدین خوب بشویم؟

برای تمامی دغدغه‌های بالا در آینده بیشتر خواهیم نوشت و با جزییات دقیق‌تری وارد مبحث خنداننده بودن وارد می‌شویم. فعلا این را آویزه گوشتان کنید و صحبت اندی وارهول ،نویسنده و فیلمساز آمریکایی را بچسبانید روبروی میزتان: «در آینده همه سلبریتی‌ها به اندازه یک ربع معروف خواهند بود.» یکی از این یک ربع‌های نسل‌های آینده می‌تواند برای شما باشد اگر کمدین خوبی باشید.

bartarinha.ir

پر فروش‌ترین شاعران ایرانی دهه نود

شعر، گونه ای از ادبیات محبوب ایرانی هاست و شاعران بزرگی که از قرن ها پیش، هنر و طبع ادبی شان را در قالب شعر به یادگار گذاشتند هم دلیل این ادعاهستند. شعر در ایران سرنوشت پرفراز و نشیبی دارد، گاهی زمین خورده و گاه لباس نو به تن کرده، گاه رنگ حماسه گرفته و گاه ادبیات را به اوج برده تا به امروز رسیده است، به سال 97…
روزنامه خراسان – اکرم انتصاری: شعر، گونه ای از ادبیات محبوب ایرانی هاست و شاعران بزرگی که از قرن ها پیش، هنر و طبع ادبی شان را در قالب شعر به یادگار گذاشتند هم دلیل این ادعا هستند. شعر در ایران سرنوشت پرفراز و نشیبی دارد، گاهی زمین خورده و گاه لباس نو به تن کرده، گاه رنگ حماسه گرفته و گاه ادبیات را به اوج برده تا به امروز رسیده است، به سال 97.

شاعران پر فروش دهه نود

«الف یا»به تازگی فهرست 15 کتاب شعر پرفروش دهه 90 رامنتشر کرده که این فهرست شامل کتاب هایی است که در دهه 90 بیش از 10001نسخه آن منتشر شده و در یک سال گذشته هم دستِ کم یک بار به تجدید چاپ رسیده اند. این فهرست براساس بانک داده خانه کتاب تنظیم شده است و به طور تقریبی نشان می دهد میل و سلیقه ادبی کشور در حوزه شعر به کدام سمت مایل است. در بررسی این فهرست که ما در جدول مان تا ردیف دهم آن را آوردیم، نکته هایی وجود دارد که نشان می دهد رابطه محبوب بودن و پرفروش بودن بسیار مستقیم است و گاهی هم اصلا این طورنیست.

«فاضل نظری» شاعر پرفروش این سال ها

فاضل نظری با 140هزار نسخه کتاب، پرمخاطب ترین شاعر دهه 90 است. «ضد» کتاب محبوب او در میان غزل دوست ها، با 85هزار و «کتاب» با 55هزار نسخه در رتبه های اول و دوم قرار دارد. این اولین رکوردشکنی کتاب های او نیست، او قبل تر با «ضد» رکورد فروش سوره مهر را در نمایشگاه تهران شکست و «کتاب» پنجمین دفتر شعر او طی یک ماه 25 هزار جلد فروخت. مضمون غزل های این شاعر39 ساله در این دو کتاب عارفانه، عاشقانه و اجتماعی است.

شاعران پر فروش دهه نود

او جایی در «ضد» می گوید:«اگر جای مروت نیست با دنیا مداراکن/به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن» و در «کتاب» می گوید:«نسبت عشق به من نسبت جان است به تن/ تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من». فاضل نظری به غیر از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران معمولا در کتاب فروشی دیگری جشن امضا ندارد و با در نظر گرفتن این موضوع، می توان گفت او به خوبی رگ خواب شعر و غزل را پیدا کرده است.

15 کتاب شعر و 8 شاعر

فهرست پانزده تایی پرفروش ترین ها، در اختیار هشت شاعر است و نام چند شاعر در آن تکرار شده. نام علیرضا آذر با سه عنوان کتاب«آتایا»، «اسمش همین است» و «اثر انگشت» و در مجموع 43هزار و 600 نسخه در رتبه های پنجم، یازدهم و پانزدهم تکرار شده است. بیت معروف «چمدان دست تو و ترس به چشمان من است/این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است» در کتاب «اسمش همین است»آمده. فاضل نظری با دو کتاب و مجموع 140هزار نسخه، سیدحمیدرضا برقعی با دو کتاب« قبله مایل به تو» و «رقعه» و در مجموع46هزار و 300نسخه رتبه های سوم و سیزدهم، گروس عبدالملکیان با دو کتاب «حفره ها» و «پذیرفتن» و در مجموع 32هزار و 200 نسخه در جایگاه های ششم و دهم قرار دارند.

همچنین کامران رسول زاده با دو کتاب«فکر کنم دیشب باران مرا شسته امروز”توام”» و «کوتاه بیا عمرم به نیامدنت قد نمی دهد» و در مجموع 31هزار و 350 نسخه جایگاه های هشتم و نهم را از آن خود کرده است. جالب این که کاظم بهمنی با تعداد کمتری یعنی 29 هزار و 700 هزار نسخه برای دو کتاب «پیشامد» و «عطارد» رتبه های بهتری مانند هفتم و دوازدهم را دارد. در این فهرست ناصر فیض با«فیض بوک» و 27هزار و 220نسخه حضور دارد و سجاد افشاریان نیز با«اسکارلت دهه 60»و 12 هزار نسخه جایگاه یکی مانده به آخر را دارد.

برای دیدن تصویر در سایز بزرگ تر بر روی آن کلیک کنید.
شاعران پر فروش دهه نود

پرطرفدار بودن طنز و جای خالی خانم ها

اگر کتاب های این فهرست را ورق بزنید متوجه نکته جالبی می شوید. مخاطب های شعر در دهه 90 هنوز به شعرهای کلاسیک علاقه مندند. به طوری که تقریبا 70 درصد از این فهرست را اشعار کلاسیک در برمی گیرد و 30 درصد آن شامل اشعار نو است. نکته جالب تر در این فهرست نام «فیض بوک»به عنوان تنها مجموعه شعر طنز در این فهرست است. این می تواند خبر خوشی برای طنز نویسان باشد چون با تکیه بر این نکته، می توان امیدوار بود که طنز مکتوب هنوز هم مخاطبان طنز پسند کتاب بخر دارد. قسمت غم انگیز این سیاهه، جای خالی خانم های شاعر است. بانوان شاعر و حتی ترانه سرا هنوز نتوانسته اند به فهرست پانزده تایی ها راه یابند. قسمت دیگر این فهرست به ناشرها برمی گردد. پنج ناشر در این فهرست تکرار شده اند که نشر نیماژ با پنج کتاب پرتعدادترین آن هاست. انتشارات چشمه و سوره مهر هر کدام با سه کتاب و انتشارات فصل پنجم و مروارید هر یک با دو کتاب در رده های بعدی قرار دارند.

شاعران پر فروش دهه نود

«پروفروش ها» لزوما محبوب نیستند

با در نظر گرفتن شمارگان بالای 10 هزار، کتاب های شعر منتشر شده در دهه 90 کمتر از 30 درصد کتاب های داستان منتشر شده در این دهه مخاطب دارد. این به معنی ریزش علاقه مندان به شعر است. یعنی در آثار منتشر شده در این سال ها، شعر کمتر از یک سومِ داستان مخاطب دارد. نکته ناراحت کننده ای است اما در فهرست پرفروش های هر کدام یعنی شعر و داستان یک نکته مشترک وجود دارد که هر کتاب پرفروشی، کتاب محبوبی نیست. برخی از کتاب ها در این فهرست ها به درستی در جای خود قرار گرفته اند و نمی توان خدشه ای به جایگاه آن وارد کرد اما درباره برخی از این کتاب ها سوالاتی وجود دارد. آن هم این که چطور شاعران و نویسنده های جوانی در اولین تجربه های خود به آمار خیره کننده ای می رسند و یک شبه ره صد ساله را طی می کنند. چطور می توان مخاطب پیگیر شعر و داستان را با مخاطبی که با یک جرعه شعر اینستاگرامی ظرف شعری اش پر می شود در یک کفه ترازو گذاشت و چشم به روی جشن های امضای بی شمار برخی شاعران و نویسنده ها بست…

bartarinha.ir

بررسی قطعه‌ به قطعه آلبوم «ابراهیم» محسن چاوشی

«ابراهیم» نهمین آلبوم رسمی محسن چاوشی بالاخره از جنجال آتش بیرون آمد و منتشر شد. البته حاشیه‌های این آلبوم همچنان ادامه دارد و انگار قرار نیست تمام شود.
روزنامه خراسان – اکرم انتصاری: «ابراهیم»نهمین آلبوم رسمی محسن چاوشی بالاخره از جنجال آتش بیرون آمد و منتشر شد. البته حاشیه های این آلبوم همچنان ادامه دارد و انگار قرار نیست تمام شود. «ابراهیم» با هشت قطعه منتشر شده است و در حالی که قرار بود در قالب یک آلبوم شش قطعه ای منتشر شود، کم تعدادترین آلبوم چاوشی نسبت به تمام آلبوم های رسمی قبلی اش است. به نظر می رسد چاوشی در این آلبوم به صدای خودش زمان بیشتری داده تا آرام آرام در گوش مخاطب رسوخ کند.تمام ترانه های این آلبوم از «حسین صفا» است و برخی به دلیل استفاده از آثار یک ترانه سرا به چاوشی ایراد گرفته اند.

دو قطعه غیرمجاز در «ابراهیم»

او درباره انتخاب حسین صفا و روابطش با او به موسیقی ما گفت:«رابطه من و اشعار حسین صفا در این آلبوم پیچیده است. کلمه به کلمه این اشعار را زندگی کرده‌ام و حالا احساس می‌کنم فصل جدیدی از همکاری من و حسین صفا آغاز شده است. هر واژه تکه‌ای از احساس ما را در سال‌های میان سالی شامل می‌شود. نه آنقدر غمگین و اندوهناک و نه آن قدر پیچیده و غریب. «ابراهیم» روزنوشت‌های ما برای این برهه از زندگی‌مان است. سعی کرده‌ایم از زاویه‌ای دیگر به ماجراها نگاه کنیم و با انتشاراین آلبوم، احساس می‌کنم بار بزرگی از دوش من برداشته شده است. اعتقاد دارم هر فردی وظایف و تعهداتی درباره مسائل اجتماعی خود داشته و دارد. من با «ابراهیم» پا به میدان جنگ گذاشته‌ام.» در ادامه می توانید درباره همه قطعه های منتشر شده در این آلبوم و حاشیه های آن بخوانید. عادل روحنواز نوازندگی گیتار الکتریک، توحید نوری پیانو و میثم مروستی ویولن و سه تار را در این آلبوم به عهده داشته اند.

و عشق جوخه اعدام است

قطعه«ببر به نام خداوندت»همان قطعه ای است که باعث شد نام این آلبوم« ابراهیم» باشد. این قطعه مانند دو آهنگ «خوزستان» و « امیر بی گزند» با نوایی جز صدای چاوشی شروع می شود. ترانه این قطعه در هم پیچیده از مضامین و ذهنیت های متفاوت است. این قطعه را با یک بار شنیدن نمی توان قضاوت کرد، چندباره آن را بشنوید.

لگد زدند به شیری که صبر غرش او بود

قطعه «در آستانه پیری» همان قطعه ای است که محسن چاوشی بعد از نه گفتن دفتر موسیقی، قسمتی از آن را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد. شاید به همین دلیل«لگد زدند به شیری که صبر غرش او بود» عبارت آشناتری از این آلبوم برای مخاطبان باشد. تشبیه های این ترانه به همراه صدای چاوشی و موسیقی، یکی از قطعاتی است که شاید بتوان گفت اجتماعی ترین ترانه این آلبوم است.

از آسمان بودن بسیار دلگیرم

یک موسیقی آرام که انتظارش را نداریدآغاز گر قطعه «همراه خاک اره»است. چاوشی خود این قطعه را آرام آغاز می کند و به مخاطب فرصت می دهد شعر را بچشد. صدای گیتار الکتریک در بیشتر قسمت های این قطعه به گوش می رسد. چاوشی ترانه دردناک این شعر را باحوصله می خواند، بدون هیچ عجله ای آن را به اوج می برد و باز آن را به بستر قبلی اش برمی گرداند.

دو قطعه غیرمجاز در «ابراهیم»

هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم

نام این قطعه«لطفا به بند اول سبابه ات بگو» است. لحن چاوشی در این قطعه 5 دقیقه و 31 ثانیه ای به لحن مستاصل ترین ها می ماند. به لحن کسی که هر چه درماندگی در آستین دارد، به صدایش بخشیده است. دکلمه در میانه این آهنگ هم به گوش می خورد. چاوشی دیروز قسمتی از این آهنگ را همزمان با انتشار«ابراهیم» در صفحه اش با متن « اما پسر شدم که تو را آرزو کنم» به اشتراک گذاشت. این قطعه به احتمال زیاد جزو همان هایی بوده که برای مجوز به اشکال خورده اما از مهلکه جان سالم به در برده است.

مادر مداد قرمز من کو؟

قطعه «ای ماه مهر» با دکلمه آغاز می شود. همان طور که از نام این قطعه پیداست بی ربط به ماه مهر و شروع فصل مدرسه ها نیست که چاوشی آن را « زهر حلال و بد اخلاق» می خواند. دکلمه های حسین صفا در این قطعه بیشتر از قبلی هاست و گاه و بی گاه از راه می رسد. این قطعه جزو انگشت شمار قطعه های موسیقی در ایران است که در نگاه اول طعنه به سیستم پیر و فرتوت آموزشی می زند. موسیقی پایانی این قطعه دیر از راه می رسد و شاید یکی از عیب های این قطعه به حساب بیاید.

دلم دف است نیستانا

چاوشی بی مقدمه به سراغ قطعه« جهان فاسد مردم را» می رود. او می خواند و دف همراهی می کند و صدای پیانو می آید. او می خواهد در این قطعه با ارجاع به برخی عبارت های عامیانه و گاه تشبیه ها تصویر بسازد. 3 دقیقه و 34 ثانیه این قطعه آن قدر زود می گذرد که بعد از تمام شدن آهنگ هنوز منتظر ادامه آن هستید،… اما انتظار بی فایده و این قطعه به پایان رسیده است.

مهمانان ناخوانده «ابراهیم»

اشعار دو قطعه ای که مجوز نگرفتند اما به آلبوم اضافه شدند، از کتاب شعر «منجنیق»حسین صفا ست. نام این دو قطعه «تو در مسافت بارانی» و «ما بزرگ و نادانیم» است که در ادامه از آن ها هم نوشتیم. چند روز پیش هم آهنگی به نام «مسلخ» از محسن چاوشی که به موضوع قاچاق جنسی دختران ایرانی در دبی پرداخته بود، لو رفت.

که زندگی دو سه نخ کام است

چاوشی شب قبل از انتشار آلبوم قسمتی از قطعه «تو در مسافت بارانی» را در صفحه خود به اشتراک گذاشت و نوید رسمی انتشار ابراهیم را داد. او در پاسخ به پرسش یکی از کاربران که «این آهنگ حذف شده محسن جان» نوشت:«خودم منتشر می کنم». در قسمتی از این قطعه می شنوید « من و تو آخورمان مرگ است / از این دُرشکه بیا پایین / تو نیز شِیهه بکش گاهی».

دو قطعه غیرمجاز در «ابراهیم»

مُفلسیم در خوردن ، مُمسِکیم در مُردن

مشکلی که درباره قطعه «تو در مسافت بارانی» وجود دارد درباره قطعه «ما بزرگ و نادانیم» هم صادق است. به نظر می رسد این قطعه هم به دلیل چند واژه و مفهوم مجوز نگرفته باشد. هرچند موسیقی این قطعه جذاب و نوتر از قبلی است. در قسمتی از این قطعه می شنوید: «هم درشت و غمگینیم، هم سیاه و بدبینیم / هم برای آبادی قطره‌ ای نمی باریم / هم نگه نمی داریم / حُرمت خرابی را / شب که می شود خوابیم، صبح و ظهر هم خوابیم / عصر هم که تا شب خواب / شب دوباره تا شب خواب / توی خواب می‌بینیم، روز آفتابی را»

دفتر موسیقی از دو قطعه بدون مجوز بی خبر است

جنجال های آلبوم ابراهیم با انتشار آن پایان نیافت. محسن چاوشی بعد از انتشار آلبومش همه پست های قبلی در صفحه اینستاگرامش را حذف کرد و تنها چهار پست را نگه داشت. نکته جنجالی تر این که این آلبوم به صورت رسمی شامل شش قطعه ای است که آن ها را معرفی کردیم اما در مارکت های رسمی موسیقی و هف هشتاد شامل هشت قطعه بود. به همین دلیل با روابط عمومی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تماس گرفتیم و از آن ها درباره تعداد قطعه های مجاز آلبوم ابراهیم پرسیدیم. مجید فروغی مدیر روابط عمومی معاونت هنری وزارت ارشاد ضمن رد هشت قطعه مجاز گفت:« دفتر موسیقی این ماجرا را پیگیری می کند». هرچند در تماس های دوباره ما با دفتر موسیقی هیچ کس پاسخگو نبود!

به این اوضاع آشفته، جریان مجوز گرفتن پرحاشیه آلبوم ابراهیم را هم اضافه کنید. هفدهم مرداد ماه امسال، محسن چاوشی با بیانیه ای وزارت ارشاد را تهدید کرد که در صورت ندادن مجوز، آن را بدون مجوز منتشر می کند و همین بیانیه سرآغاز توفانِ «ابراهیم» بود. حاشیه های زیادی از آن روز به بعد ایجاد شد تا این که علی ترابی مدیر کل دفتر موسیقی که پیش از این اصلاح ترانه ها را تنها راه صدور مجوز می دانست، در نشست رسانه ای جشنواره موسیقی فجر گفت: « با آقای چاوشی نشستیم و با هم بستنی خوردیم و در یک شرایط دوستانه با هم حرف زدیم. من در این فضا بر اساس مسئولیت خودم سه قطعه ای را که اصلاحیه خورده بود، مجوز دادم و دو قطعه دیگر نیز اصلاحاتی دارند که باید درباره آن اقدامات لازم انجام شود.»

bartarinha.ir

تاریخچه آزتک‌ها (تمدن سرخ‌پوستی در مکزیک)

آزتک‌ها، یک تمدن سرخ‌پوستی در مکزیک بودند

تاریخچه آزتک‌ها :

آزتک‌ها، یک تمدن آمریکای مرکزی است که در مکزیک مرکزی قرار دارد،که دارای اسطوره بسیار غنی بودند. آزتکاتل به زبان خود آزتک‌ها یعنی ناهواتل، در لغت به معنی افرادی است که از آزتلان (سرزمین افسانه‌ای آزتک‌ها) می‌آمدند. آزتک‌ها بیشتر خود را مکزیکا صدا می‌کردند، که از آن امروزه نام کشور مکزیک مشتق شده‌است. در سال ۱۸۱۰، طبیعت‌شناس پروسی الکساندر فون هولمبولدت برای اولین بار لفظ مدرن آزتک را برای این تمدن یا ملّت، ابداع کرد.

  • پایتخت آزتک‌ها تنوشتیتلان نام داشت و از سال ۱۳۲۵ تا ۱۵۲۱، دوازده نفر بر آن فرمانروایی کردند. پس از جنگ‌های خونین، در ۱۳ اوت ۱۵۲۱، آخرین حکمران آزتک‌ها خود را تسلیم اسپانیایی‌ها کرد.

تمدن آمریکای مرکزی, فرهنگ آزتک‌ها
تاریخچه آزتک‌ها

فرهنگ آزتک‌ها

آزتک‌ها، پرستش‌گاه‌ها و برج‌ها و خانه‌های بسیاری را با مصالح سنگی ساخته بودند. در رشته نجوم، حقوق و حکومت، پیشرفت کرده بودند. در بسیاری از هنرها و پیشه‌ها صاحب مهارت شده بودند. به موسیقی، رقص، نمایشنامه، و ادبیات علاقه‌مند بودند.

گذشته از اینها آزتک‌ها چندین باغ گیاه‌شناسی یا گیاه‌پروری داشتند که اروپائی‌ها تا آن زمان با چنین چیزی آشنا نشده بودند. در سرزمین آزتک‌ها شبکه بزرگی برای آبیاری زمین‌های کشاورزی ایجاد شده بود. صنعت بافندگی، شکل گرفته بود. در میان این مردم، تأسیساتی مانند تیمارستان با پزشکان و جراحان متخصص وجود داشت.

در سال ۱۵۱۹ میلادی یک ملوان اسپانیائی به نام ارنان کورتس همراه با ارتشی کوچک، به آزتک‌ها حمله کرد. او پس از نبردهای سخت و خونین توانست قدرت و حکومت آزتک‌ها را سرنگون و نابود کند. آنگاه اسپانیائی‌ها مکزیک را جزئی از سرزمین امپراتوری اسپانیا به‌شمار آوردند.

ولی امروزه نیز بسیاری از سرخ‌پوستان ساکن مکزیک به زبان آزتک سخن می‌گویند. مکزیک امروزی و مکزیکی‌های معاصر از اینکه به آزتکها تعلق دارند بر خود می‌بالند. آن‌ها توانسته‌اند بسیاری از شیوه‌های زندگی، آداب و رسوم آزتک‌ها را تا امروز حفظ کنند. برخی از واژه‌های آزتک نه فقط در میان مکزیکی‌ها یافت می‌شود بلکه به زبان‌های بزرگ مانند زبان انگلیسی نیز راه یافته‌اند. از میان این واژه‌ها می‌توان به chocolate (= شکلات)، tomato (= گوجه فرنگی)، ocelot (= گربه پلنگی)، coyote (= کایوت)، avocado (= آووکادو) و برخی واژه‌های دیگر اشاره کرد.

بدین ترتیب، با آنکه قدرت و حکومت امپراتوری آزتک‌های باستان در چهارصد و اندی سال پیش از این نابود شد، تأثیرشان در جنبه‌های گوناگون زندگی فرهنگی ملت مکزیک همچنان زنده‌است.

تمدن آمریکای مرکزی, فرهنگ آزتک‌ها
آزتک‌ها، پرستش‌گاه‌ها و برج‌ها و خانه‌های بسیاری را با مصالح سنگی ساخته بودند

آدم‌خواری آزتک‌ها

سران آزتک اشتهای سیری ناپذیری برای آدم‌خواری داشته‌اند. بر خلاف مایاها که قربانیان انسانی گاه به گاه و صرفاً تحت مراسم آیینی داشته‌اند، آزتک‌ها به بر پا کردن «جشن خون» و سلاخی آیینی دسته جمعی و آدم‌خواری سیاه و گسترده شهره بوده‌اند. مشاهده کشته شدن، و سلاخی آیینی صدها و بلکه هزاران نفر در یک شب، و تکرار مدام آن در سال، رعب و وحشتی فراگیر در سایر قبایل همسایه برانگیخته بود. استاد دانشگاه هاروارد، دیوید اس. لندز در کتاب خود «ثروت و فقر ملل» می‌نویسد که یکی از دلایل عمده‌ای که آزتک‌ها با ابعاد گسترده خون‌خواری و آدم‌خواری از مردم خویش، سال‌ها حکومت کردند، ایجاد جو وحشت بوده‌است.

اشتهای آزتک‌ها برای گوشت انسان آنچنان گسترش یافته، و تعداد مردم آن سرزمین به تعدادی کم شده بوده‌است که سران آزتک را برای مذاکره جهت گرفتن «قربانی انسانی» به سراغ سایر قبایل می‌فرستاد. در این مذاکرت پشت پرده، سران بی‌کفایت قبایل همسایه «جنگ‌های تشریفاتی» در ابعاد کوچک ترتیب می‌داده‌اند و مردم نگون‌بخت و از همه جا بی‌خبر خود را به «کام» دشمن سرازیر می‌کردند. در نتیجه شکست از پیش تعیین شده دسته‌های همسایه، قربانی‌های جشن خون بعدی برای آزتک‌ها به دست می‌آمد. بیشتر این آدم‌خواری‌ها در بالای کاخ‌ها انجام می‌شود.

تمدن آمریکای مرکزی, فرهنگ آزتک‌ها
سران آزتک اشتهای سیری ناپذیری برای آدم‌خواری داشته‌اند

منبع:tarikhema.org
beytoote.com/art/negah-gozashte/history-aztecs2-mexico.html

جشن بیل‌گردانی

جشن‌های باستانی

جشن بیل‌گردانی که در منطقه نیم‌ور محلات مرسوم است و از جشن‌های باستانی و پهلوانی محسوب می‌شود، ارتباط تنگاتنگی با کشاورزی و زمان آبیاری مزارع این منطقه حاصلخیز دارد و نشانه‌ای از ستیز انسان با طبیعت محسوب می‌شود. زمان این جشن در آغاز فصل زراعت بهاره بوده و گروهی از مردان کشاورز برای لایروبی شاجوب یا نهر بزرگ نیمور که از محل سر انحرافی باستانی نیمور از رودخانه انارآباد (قمرود) اقدام می‌کنند.

این عملیات لایروبی تا یک‌ماه به طول می‌انجامد و هنگامی که آب نهر به نخستین انشعاب خود که در زبان محلی وارگو نامیده می‌شود می‌رسد، مردم منطقه جشنی سنتی که یادگار سنت‌های پهلوانی است، برگزار می‌کنند. این مراسم که بیل‌گردانی نام دارد، در میدان اصلی نیمور انجام می‌شود. که از سال ۸۹ به عنوان میراث معنوی کشور به ثبت رسیده است.

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
جشن بیل‌گردانی در منطقه نیم‌ور محلات از جشن‌های باستانی و پهلوانی محسوب می‌شود

این آیین که نزدیک به ۲۰۰۰ سال قدمت دارد. این آیین به عنوان نمادی برای تشکر از آناهیتا الههٔ آب بوده که از زمان زرتشتیان، باقی‌مانده است. این آیین هم ریشه در فرهنگ آب و آبیاری دارد و هم در قدیم نمادی برای نشان‌دادن زور و پهلوانی به دشمنان بوده‌است. مردم نیم‌ور عقیده دارند این بازی آیینی، به برکت و زیادی آب کمک می‌کند.

لایروبی

در میان کشاورزان این منطقه از زمان پیشینیان رسم بوده که هر سال در مواقعی که گل و لای مسیر جوی‌های آب که از شعبه‌های رودخانهٔ قم‌رود می‌باشد را مسدود می‌کرده و یا در ماه اسفند اوایل فصل بهار که رشد گیاهان و علف‌های هرز باعث سختی آبرسانی به مزارع این شهر می‌شده، با اعلام بزرگان شهر، مردم در مسجد جامع جمع شده و با کمک یکدیگر به پاکسازی حریم جوی می‌پردازند. این رسم قدیمی هنوز هم در این شهر اجرا می‌گردد.

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
آیین بیل گردانی به عنوان نمادی برای تشکر از آناهیتا الههٔ آب بوده که از زمان زرتشتیان، باقی‌مانده

برپایی آیین

در آخرين روز ، مردم تا قبل از اذان ظهر کار را تمام کرده و به شهر بر مي گردند و جشن و آئين بيل گرداني را برگزار مي کنند. قبل از آن که لايروبان به نيم ور برسند فردي به محل آمده و پايان کار لايروبي را با خوشحالي به اطلاع مردم مي رساند. همزمان اسبي همراه با دسته بيل هاي تهيه شده به پيشواز بيلدار ها مي رود.

پس از رسيدن بيلداران به شهر ، يکي از بيلداران با لباس نظامي گروه بيلداران را که تعدادشان به دويست مي رسد تا ميدان چنار نيم ور همراهي کرده و گروه نوازنده همراه وجد و هلهله مردم به استقبالشان مي آيد. در ادامه اين آئين، بيلدار ها مقابل تماشاچيان رژه رفته و سپس نمايش بيل گردانی آغاز مي شود.

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
مراسم بیل‌گردانی

در آیین بیل‌گردانی، در طرفی ۴ بیل را به هم و در طرف دیگر ۳ بیل را به هم گره می‌زدند. نحوه چرخاندن بیلها به دور سرچنان است که بیلهای دست راست به چپ می‌چرخانند از آغاز تا پایان بیل گردانی پای راست را جلو می‌گذارند و باید تعادل بیل و خودشان را حفظ کنند. تماشاچیان نیز به تشویق می‌پردازند. اما اگر کسی تعادلش را از دست بدهد و یا بیل‌ها به هم برخورد کند مورد تمسخر حاضران قرار می‌گیرد و همه او را به رسم قدیمی هو می‌کنند.

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
جشن‌های باستانی و پهلوانی

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
جشن بیل‌گردانی

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
beytoote.com/art/city-country/celebration-bill2-turner.html

رسوم جالب ازدواج در ترکیه

ازدواج‌های سنتی ترکیه به سه قسمت بله برون، نامزدی و جشن عروسی تقسیم میشود

ازدواج رسم و قاعده ای است که از زمان های اولیه وجود داشته است و اهمیت زیادی در زندگی و جامعه بشر دارد. ازدواج به عنوان یک اصطلاح پیوند مستمر میان یک زن و یک مرد به عنوان زن و شوهر در تمام مراحل زندگی است.

کشور ترکیه ، سنت و فرهنگ غنی دارد که در شهر و استان و روستا تنوع زیادی در این رسوم دیده می شود. در شهرهای اصلی , عروس و دامادها فرهنگ غربی را نیز با سنت های ترکیه ترکیب کرده اند. ترک ها علاقه زیادی به جشن گرفتن با غذاهای زیاد ، موسیقی و رقص دارند .

  • حدود 20 درصد ازدواج‌های ترکیه ازدواج‌هایی است که از طرف خانواده‌ها برنامه‌ریزی می‌شوند. پدر و مادر یا سرپرست فعلی عروس و داماد آینده، فردی مناسب را برای فرزندشان انتخاب می‌کنند تا در جوانی با هم ازدواج کنند و اگر خانواده‌ها موافقت کنند ازدواج صورت‌ می‌گیرد. معمولا مادر پسر به‌ دنبال دختر مناسب برای پسرش می‌گردد. پس از آن به خانه دختر می‌رود و با او در مورد نظرش در ارتباط با ازدواج و وظایف و اهداف او در زندگی مشترک صحبت می‌کند. در بیشتر مواقع دختر و پسر به تنهایی با هم صحبت می کنند و اگر موافق باشند باهم ازدواج می‌کنند، درغیر این صورت خانواده‌ها برای ازدواج پافشاری نمی‌کنند.
  • آداب و رسوم عروسی در ترکیه, ازدواج‌های ترکیه
    کشور ترکیه سنت و فرهنگ غنی دارد که در شهر و استان و روستا تنوع زیادی در این رسوم دیده می شود

استفاده از «در بیشتر مواقع» در پاراگراف بالا به این دلیل است که درصد خیلی پایینی از ازدواج‌ها که «beşik kertme» نام گرفته‌ است، بدون در نظر گرفتن رضایت دختر و پسر شکل گرفته‌ است. نمونه‌ای از این نوع ازدواج به این صورت بوده که خانواده‌ها اسم دختر و پسر را از زمانی که در گهواره بودند روی هم می‌گذاشتند و در جوانی باهم ازدواج می‌کردند. هرچند که این نوع ازدواج‌ها به ندرت این روزها به‌ چشم می‌خورد اما نپذیرفتن آن از طرف دختر و پسر امری پیچیده و شاید غیرممکن است.

یکی دیگر از عروسی‌هایی که این روزها کم تر دیده‌می‌شود «berdel» است که به معنای معاوضه عروس است. در جوامع ترکیه برای ازدواج مقداری پول مانند مهریه مرسوم در ایران تعیین می‌کنند. در گذشته برای خانواده‌هایی که وضعیت مالی مناسبی نداشتند و نمی‌توانستند آن را بپردازند این‌گونه مرسوم بوده که در عوض مهریه دشمنی‌ها وکینه‌های قبلی را فراموش می کردند.

با گذر زمان تعداد این نوع عروسی‌ها بسیار محدود شده‌است و تقریبا دختر و پسری که بدون اجازه ی پدر و مادر ازدواج کنند نایاب هستند. داماد آینده باید از دختر تقاضای ازدواج کند (kiz isteme) این تقاضا در عصر یک روز با پذیرایی قهوه ترک آغاز می شود – نگران نباشید !

وقتی که توافق انجام شد برنامه ریزی نامزدی شروع خواهد شد . معمولا نامزدی در منزل عروس انجام می گیرد . در منزل داماد نیز مهمانان حضور دارند تا به سمت منزل عروس به صرف ناهار حرکت کنند.

عروس لباس نامزدی و جواهراتش (taki) که هدیه مادر شوهر است را استفاده کرده و سپس تبادل حلقه های نامزدی که توسط یک ربان قرمز به دست راست آنها بسته شده توسط اقوام نزدیک انجام می گیرد.

ازدواج‌های سنتی ترکیه را در سه قسمت می‌توان بررسی کرد: بله برون، نامزدی وجشن عروسی. بیش‌تر خانواده‌هایی که سبک‌های سنتی را می‌پسندند به تمام جزییات مراسم توجه می‌کنند، اما برخی دیگر بدون توجه به خیلی از رسوم کوچک و جزئی مراسم را برگزار می‌کنند و بعضی از عروس و دامادها حتی ممکن است به یکباره سراغ ازدواج قانونی بروند بدون این‌که مراحل قبلی راپشت‌ سر بگذارند.

آداب و رسوم عروسی در ترکیه, ازدواج‌های ترکیه
در زمانهای گذشته مراسم عروسی حداقل 3 و یا 4 روز ادامه پیدا می کرد

دعوت به عروسی

در عروسی های ترک های جهان خصوصا آناتولی ، چند روز قبل از برگزاری مراسم، دعوتیه های عروسی در میان دوستان و فامیل پخش می گردد. نوع این دعوتیه ها و اینکه کدام طرف مسئول توزیع آنها می باشد، از منطقه ای به منطقه دیگر متفاوت است. در برخی از مناطق هدایایی از قبیل روسری، حوله، صابون، قاشق چوبی، دستمال، لیوان و نظایر آن انتخاب شده و به عنوان دعوتیه عروسی برای مدعوین فرستاده می شود.

فردی که مسئول پخش دعوتیه ها می باشد، به دم درب دوستان و فامیل رفته، سلام برگزارکننده مراسم عروسی را به آنها رسانده و بعنوان دعوتیه یکی از این هدایا را به آنها می دهد و بدین شکل دوستان، فامیل و یا همسایه ها به عروسی دعوت می کند.

در فرهنگ آناتولی، روز آغاز عروسی و اینکه این مراسم چند روز طول خواهد کشید، از منطقه ای به منطقه دیگر متفاوت است. در زمانهای گذشته مراسم عروسی حداقل 3 و یا 4 روز ادامه پیدا می کرد و معمولا روزهای پنجشنبه و یا جمعه آغاز می شد و شنبه و یا یکشنبه به پایان می رسید.

در این مراسم تمام خانم‌های فامیل و دوستان عروس به خانه آنها یا باغی کوچک دعوت می‌شوند. در گذشته این جشن را مخصوص دختران می‌دانستند و آنها لباس‌های مخصوصی می‌پوشیدند و درحال آوازخواندن و پایکوبی شمع‌هایی برای عروس می‌آوردند و معمولا مادر عروس و داماد گریه می‌کردند . بعد مقداری حنا کف هردو دست عروس‌خانم و مقداری کف دست دختران جوان مجلس می‌گذارند. آنها معتقدند این کار خوش‌شانسی در ازدواج را برای‌شان به ارمغان می‌آورد.

آداب و رسوم عروسی در ترکیه, ازدواج‌های ترکیه
مراسم حنابندان در ترکیه

صبح روز عروسی ، عروس برای آخرین بار از خانه پدری‌اش راهی می‌شود، که خود آن نیز یک مراسم ویژه دارد. بعد از آرایش سر و صورت، او از آرایشگاه به خانه پدری‌اش بازمی‌گردد و منتظر می‌ماند تا داماد و خانواده‌اش دنبال او بیایند. داماد همراه خانواده و اقوام نزدیک، با ماشین‌ شخصی دنبال عروس می‌آید و این کار یک نوع نمایش به‌حساب می‌آید. همه سعی می کنند در این مسابقه از یکدیگر سبقت بگیرند و تلاش می‌کنند تا هرچه زودتر عروس را ببینند. در راه آهنگ به‌صورت زنده اجرا می‌شود و فیلمبردار آنان را همراهی می‌کند تا تمام لحظات خوش را ثبت کنند.

جلو در خانه عروس آنقدر موسیقی پخش می‌کنند و پایکوبی می‌کنند تا عروس از خانه بیرون بیاید. آخرین مانعی که سر راه عروس و داماد قرارمی‌گیرد پسربچه‌ای است که پرچم کشور را به‌دست دارد و جلو در ایستاده و می‌گوید که در باز نمی‌شود. مقداری پول به او می‌دهند تا در را بازکند وکنار برود. سپس میهمانان برای عروس و داماد آرزوی خوشبختی می‌کنند و آهنگ می‌خوانند و آنها از خانه خارج می‌شوند. در این روز بسیارعادی است که خانواده عروس در حال گریه‌ کردن باشند چون دختر خود را روانه زندگی جدید خود می‌کنند.

آداب و رسوم عروسی در ترکیه, ازدواج‌های ترکیه
معمولا خانواده عروس در حال گریه‌ کردن می باشند چون دختر خود را روانه زندگی جدید خود می‌کنند

این زوج همراه میهمانان به خانه داماد می‌روند تا مراسم عقد برگزار شود و سپس به تالار می‌روند. بعد از این‌که تمام میهمانان رسیدند خواننده نام عروس و داماد را اعلام می کند و آن دو به تالار وارد می‌شوند. اگر مراحل قانونی ازدواج طی نشده‌ باشد محضردار که در مراسم حضور دارد به کارها پایان می‌دهد و دو نفر یا بیشتر شهادت می‌دهند که این ازدواج صورت گرفته‌ است .

قبل از این‌ که میهمانان به شادی و پایکوبی بپردازند هدایایی به عروس و داماد تقدیم می‌کنند و جشن با سرو غذاهایی چون kebab (کباب ) وflaky (پاستا و اسفناج و پنیر) ادامه پیدا می‌‌کند.

در آخر، عروس از خانواده‌اش خداحافظی می‌کند و عروس و داماد بعداز مراسم به ماه‌عسل می‌روند.

آداب و رسوم عروسی در ترکیه, ازدواج‌های ترکیه
دوستان مجرد عروس اسم هایشان را کف کفش های عروس می نویسند

یکی از سنت های جالب این مراسم بین عروس با دوستان و اقوام دخترش می باشد. دوستان مجرد عروس اسم هایشان را کف کفش های عروس می نویسند. عروس طی مراسم با کفش هایش رفت و آمد زیادی می کند ، رقص و پایکوبی می کند و شب را می گذراند. در پایان شب ، دخترها کف کفش عروس را می بینند تا ببینند اسم چه کسی پاک شده و اسم چه کسی کف کفش به جا مانده . اگر نام شما پاک شده باشد ، شما به زودی ازدواج خواهید کرد ، همچنین اگر نام شما پاک نشده باشد ، ازدواج شما در آینده نزدیک پیش بینی نمی شود .

معمولاً وسایل اتاق خواب و کمی از وسایل دیگر را خانواده عروس می دهند ولی بقیه را مانند اجاق گاز، یخچال و … داماد تهیه می کند و در منزلی که تهیه کرده و یا منزل پدرش آماده می کند تا پس از عروسی با عروس در آنجا زندگی کنند.

در ترکیه قانونی وجود دارد که زن بعد از ازدواج با نام فامیل شوهرش صدا زده می شود و در محافل قانونی و رسمی نیز او را با نام خانوادگی شوهرش می شناسند.در ترکیه مردان نمی توانند چند همسر داشته باشند و این امر به عنوان جرم تلقی می گردد.همچنین باید حتما ازدواج ها کاملا رسمی و قانونی صورت پذیرد و به صرف اینکه به صورت شرعی انجام شود اما در جایی ثبت نشود غیر قانونی می باشد

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
beytoote.com/art/city-country/marriage-customs1-turkey.html

جشن بیل‌گردانی

جشن‌های باستانی

جشن بیل‌گردانی که در منطقه نیم‌ور محلات مرسوم است و از جشن‌های باستانی و پهلوانی محسوب می‌شود، ارتباط تنگاتنگی با کشاورزی و زمان آبیاری مزارع این منطقه حاصلخیز دارد و نشانه‌ای از ستیز انسان با طبیعت محسوب می‌شود. زمان این جشن در آغاز فصل زراعت بهاره بوده و گروهی از مردان کشاورز برای لایروبی شاجوب یا نهر بزرگ نیمور که از محل سر انحرافی باستانی نیمور از رودخانه انارآباد (قمرود) اقدام می‌کنند.

  • این عملیات لایروبی تا یک‌ماه به طول می‌انجامد و هنگامی که آب نهر به نخستین انشعاب خود که در زبان محلی وارگو نامیده می‌شود می‌رسد، مردم منطقه جشنی سنتی که یادگار سنت‌های پهلوانی است، برگزار می‌کنند. این مراسم که بیل‌گردانی نام دارد، در میدان اصلی نیمور انجام می‌شود. که از سال ۸۹ به عنوان میراث معنوی کشور به ثبت رسیده است.
  • مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
    جشن بیل‌گردانی در منطقه نیم‌ور محلات از جشن‌های باستانی و پهلوانی محسوب می‌شود

این آیین که نزدیک به ۲۰۰۰ سال قدمت دارد. این آیین به عنوان نمادی برای تشکر از آناهیتا الههٔ آب بوده که از زمان زرتشتیان، باقی‌مانده است. این آیین هم ریشه در فرهنگ آب و آبیاری دارد و هم در قدیم نمادی برای نشان‌دادن زور و پهلوانی به دشمنان بوده‌است. مردم نیم‌ور عقیده دارند این بازی آیینی، به برکت و زیادی آب کمک می‌کند.

لایروبی

در میان کشاورزان این منطقه از زمان پیشینیان رسم بوده که هر سال در مواقعی که گل و لای مسیر جوی‌های آب که از شعبه‌های رودخانهٔ قم‌رود می‌باشد را مسدود می‌کرده و یا در ماه اسفند اوایل فصل بهار که رشد گیاهان و علف‌های هرز باعث سختی آبرسانی به مزارع این شهر می‌شده، با اعلام بزرگان شهر، مردم در مسجد جامع جمع شده و با کمک یکدیگر به پاکسازی حریم جوی می‌پردازند. این رسم قدیمی هنوز هم در این شهر اجرا می‌گردد.

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
آیین بیل گردانی به عنوان نمادی برای تشکر از آناهیتا الههٔ آب بوده که از زمان زرتشتیان، باقی‌مانده

برپایی آیین

در آخرين روز ، مردم تا قبل از اذان ظهر کار را تمام کرده و به شهر بر مي گردند و جشن و آئين بيل گرداني را برگزار مي کنند. قبل از آن که لايروبان به نيم ور برسند فردي به محل آمده و پايان کار لايروبي را با خوشحالي به اطلاع مردم مي رساند. همزمان اسبي همراه با دسته بيل هاي تهيه شده به پيشواز بيلدار ها مي رود.

پس از رسيدن بيلداران به شهر ، يکي از بيلداران با لباس نظامي گروه بيلداران را که تعدادشان به دويست مي رسد تا ميدان چنار نيم ور همراهي کرده و گروه نوازنده همراه وجد و هلهله مردم به استقبالشان مي آيد. در ادامه اين آئين، بيلدار ها مقابل تماشاچيان رژه رفته و سپس نمايش بيل گردانی آغاز مي شود.

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
مراسم بیل‌گردانی

در آیین بیل‌گردانی، در طرفی ۴ بیل را به هم و در طرف دیگر ۳ بیل را به هم گره می‌زدند. نحوه چرخاندن بیلها به دور سرچنان است که بیلهای دست راست به چپ می‌چرخانند از آغاز تا پایان بیل گردانی پای راست را جلو می‌گذارند و باید تعادل بیل و خودشان را حفظ کنند. تماشاچیان نیز به تشویق می‌پردازند. اما اگر کسی تعادلش را از دست بدهد و یا بیل‌ها به هم برخورد کند مورد تمسخر حاضران قرار می‌گیرد و همه او را به رسم قدیمی هو می‌کنند.

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
جشن‌های باستانی و پهلوانی

مراسم بیل‌گردانی, آداب و رسوم محلی
جشن بیل‌گردانی

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

beytoote.com/art/city-country/celebration-bill2-turner.html

نمایشگاه گرافیک در ملایر برپا شد

ملایر – نمایشگاه انفرادی گرافیک شامل آثار مریم رضایی در مجتمع فرهنگی و هنری فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر گشایش یافت.

به گزارش خبرگزاری مهر وبه نقل از روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان، نمایشگاه انفرادی گرافیک شامل آثار مریم رضایی در مجتمع فرهنگی و هنری فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر گشایش یافت.

این نمایشگاه سومین نمایشگاه انفرادی رضایی دانشجوی کارشناسی رشته ارتباط تصویری است.

در این نمایشگاه ٢٠ اثر گرافیک، آرم و لوگوی تصویری و نوشتاری، بسته بندی و طراحی جلد سی دی، تصویر سازی، طراحی و ترکیب بندی حروف و رنگ، طراحی اسم و پیکتوگرام به معرض نمایش گذاشته شده است.

این نمایشگاه تا ١٩ اردیبهشت از ساعت ٨ تا ۱۴ در گالری مجتمع فرهنگی و هنری ملایر واقع در شهرک ولیعصر(عج)، میدان قائم پذیرای علاقمندان است.

منبع :

مهریه لاکچری در دوره قاجار

از اواسط عهد قجر، خانواده‌های ایرانی ترجیح دادند به جای شیربهای نقد، مهر دخترشان را بالا ببرند.

اينکه يکي از دلایلی که اهميت شيربها کم و مهريه در ايران خيلي مهم شد را بايد در تاريخ دوره قاجار پيدا کرد؛ دوره‌اي که مردم از دو جهت در حال تغيير بودند؛ يکي آشنايي بيشتر با اصل دين به‌ دليل گسترش سواد و زيادشدن تعداد روحانيون مطلع و دوم آشنايي ايرانيان با فرهنگ‌هاي غيرايراني و ارتباط با مردمان عثماني، عراق عرب و حتي غرب.

فکر مي‌کنيد مهريه يک عروس‌خانم از طبقه معمولي و متوسط شهري حدود صد سال پيش چه قدر بوده؟ چشم‌ها را ببنديد و خودتان را در يک خانه با نرده‌هاي چوبي تصور کنيد؛ خانه‌اي که ديوارهاي حياطش هم کاهگلي است و داخل خانه پر از مهمان است؛ امروز بله‌بران دارند.

حرف‌ها تمام شده و سر همه‌چيز به توافق رسيده‌اند. حالا وقت نوشتن قرارداد مهريه است. خانواده عروس فرستاده‌اند تا حاج‌آقا محمدعلي‌آقاي اصفهاني بيايد که هم عروس و داماد را به هم محرم کند و هم چون تنها سواددار محله است، متن قرارداد را بنويسد.

  • آقامحمدعلي مي‌نويسد: «بسمه تعالي/ با ياد خدا و صلوات بر پيغمبر خاتم (صلي‌الله) و خاندان گرامي او و با تأييدات ولي‌عصر (عجل‌الله تعالي فرجه) اين کاغذ، قراردادي است که ميان طرفين جناب کربلايي رضاقلي گيوه‌دوز، پدر عروس محترم مکرمه- آن موقع رسم نبود اسم عروس را در قرارداد بنويسند- از يک طرف و جناب حاج‌رضا بزازباشي، پدر داماد آقا جعفرعلي بزازباشي منعقد شده. مهريه قبول شده از اين قرار است که يک جلد کلام‌الله مجيد، آينه يک جام، لاله يک زوج، لباس سه‌دست، يک عقيق پنج‌تن، يک شمايل مرتضي علي (عليه‌السلام) و صد تومان پول بر ذمه مي‌باشد. خدا مبارک فرمايد ان‌شاءالله؛ شوال ۱۳۲۹ قمري.»
  • طلاق در دوره قاجاريه, مهریه قاجار

مهریه زنان در دوران قاجار

البته اين مهريه يک عروس از طبقه متوسط جامعه در عهد قجر است که هم خانواده خودش و هم خانواده آقاداماد دستشان به دهنشان مي‌رسيده وگرنه مهريه يک عروس‌خانم که مثلا پدر کارگر يا باربر داشت، خيلي کمتر از اين چيزي مي‌شد که در اين قرارداد‌ها مي‌نوشتند. حالا اينکه چطور روزگار چرخيده و فرهنگ و تعاريف چرا اين‌قدر عوض شده که اين روز‌ها گاهي مهريه دختر يک کارمند ساده از مهريه يک دختر کارخانه‌دار بيشتر مي‌شود، از آن چيزهايي است که جامعه‌شناسان بايد جوابشان را پيدا کنند.

مهريه دختران طبقه ثروتمند چقدر بوده است؟

سه پارچه آبادي در يزد، يک کمربند طلا که با سکه‌هاي اشرفي تزئين شده بود، يک نيم‌تاج مرصع و غرق در جواهر و 10 دست لباس فرنگي (اين آخري خيلي مورد توجه عروس‌خانم قرار گرفته بوده). در ضمن آقاي داماد قبول کرده بود که ۶ هزار تومان هم شيربها بدهد.

طلاق در دوره قاجاريه

در دوره قاجار، زن در موارد خاصي همچون عدم دريافت نفقه از مرد، انحرافات اخلاقي يا ناتواني جنسي مرد، مي‌توانست درخواست طلاق کند و در صورت طلاق، وظيفه نگهداري کودکان از سوي مردان و مشکل پرداخت مهريه نيز مردان معمولي جامعه را از فکر طلاق زنانشان منصرف مي‌کرد.

منبع:vaghayedaily.ir
beytoote.com/art/negah-gozashte/lachtry-mehrish2-qajarperiod.html